غوری در دنیای سبز و زیبای عشق و مقاومت
آغاز یک سفر همپای کولیان
یارا چه آورم با خود به ارمغان
از دشت آینه، پروانههای نور؟
از باغ آرزو یک خوشهٔ بلور؟
شال حریر سبز از سرزمین دور؟
طغیان واژهها، در شروههای شور؟
در کام تلخ جان، شیرینی عسل
در گوش بیدلان، آهنگ یک غزل
در دفتر بهار، اندیشههای سبز
در ناکجای دل، ناگفتههای نغز
در کولهبار من، مشتاقی و قسم
یک راز بیخلل، در سینهٔ قلم
باز آ بهار من، ای سبز پرتپش
گرمای انقلاب در نبض هر جهش
در چارسوق عشق، من جار میزنم
بر طبل خشم و کین، تکرار میزنم
چشمم بهراه توست، ای عاصی نجیب
کی باز بینمت، ای ذات پرشکیب؟
گنجینهای شکر، لبریز شعر تر
این ارمغان من، پایان این سفر
حامد. ص
۹۸۱۲۰۷