کار و بار این نظام بر مکر و حیلت بود و هست
از همان روز نخست بر ضد ملت بود و هست
انتخابات رأی مردم، مجلس و صندوق رأی
جملگی از خدعه شیخ ولایت بود و هست
این بساط انتخابات و هیاهو بهر آن
پوششی از بهر هر جرم و جنایت بود و هست
در نظامی که در آن سلطان ولایت حاکم است
دم زدن از انتخابات یک وقاحت بود و هست
شیخ فرتوت نظام، دیکتاتور عمامه دار
حرف او مافوق هر قانون و دولت بود و هست
هم «ولی امر» و سلطان باشد و هم «رهبری»
انتخابات با وجود او فضاحت بود و هست
پارلمان و رأی مردم، حکم و فتوای فقیه
این تناقض چهل و اندی در ولایت بود و هست
این بساط انتخابات و نمایشهای آن
بر تمام مردم ایران اهانت بود و هست
هر کسی کاندید و هرکس طرد یا تأیید شد
کارشان معنی و مصداق خیانت بود و هست
حاکم اعدام و دار و محبس و تعزیرگاه
تکیه گاهش جنگ و سرکوب و جنایت بود و هست
می کند بر دار هر روزه جوانان وطن
همزمان خواهان کسب رأی ملت بود و هست
در هراس از شورش و از یک قیام آتشین
دیکتاتور تنها به فکر حاکمیت بود و هست
حاکمیت هر زمان تنها از آنِ مردم است
هر که آن را غصب کرد کارش خیانت بود و هست
پاسخ شایستهٔ این غاصبان حق خلق
انهدام کامل این حاکمیت بود و هست
گودرز – بهمن ۱۴۰۲