اینجا خیانت است
بیا ریتوئیت کن!
اینجا جنایت است بیا ناسزا بگو
اینجا به هشتگ اعدامیان نرو
خواب شبت سراپا، کابوس میشود
اینجا که سایت ولیفقیه است
ده تا کامنت نفرت زیرش اضافه کن
اینجا بیا و گریه کن
این مرد گریه کرد!
این مرد نعره زد از خشم
وقتی که گفت زندگیاش رفت و دود شد
و شادی از وجود و دلش رخت بسته است
پهنای گونهٔ همگان خیس خیس شد
اینجا نگاه نکن
این عکسها
اخبار این سقوط
اخبار تکهتکه شدن...
رد شو سریع
که تاب دیدن آن نیست در دلت
این جا ببند گوشی خود را که نشنوی
آخوند حرف میزند
با واژههای چرک
این روزنامه تکهای لجن است
توهین و ننگ سرزمین من و تو
سرتاسرش مهوع
اینجا فقط فریادهای بغض خودت را مهار کن
این دخترک
کنار این پیاده رو سرد
با دستهای کوچکش ای وای...
در سوز برف...
جوراب میفرو شد...!
واکس میزند!
اینجا جنازهایست
زندانیای که خودکشی شده در سلول
من گریهام گرفت
ادامهٔ این شعر را
تو تایپ کن!
نه!
...دیگر مگر چه چیز گفتنیای ماند؟
دیگر چه چیز دیدنیای میتوان که خواند؟
اینجا فقط به قلب خودت هم،
اگر که فکر کنی
تا نیمه شب، از سکته باز نماند
این هم خیانت است.
آری عزیز!
این است سرزمین فقیهان
ایران ما... که چکمهٔ شاهان
در بازی سیاست استعمار
به زیر گیوهٔ شیخان
شوتش نموده است
اینجا فقط به شعر فکر کن
اینجا فقط به موسیقی و به اشک
اینجا فقط به خشم و خیابان
اینجا به روز و به رویای عشق ورزیدن
این گل
بگیر! دوست من
و رو به من لبخند بر لبت بنشان
و واژهٔ آزادی را
توئیت کن...
م. شوق
۲۶دی ۱۳۹۸