وقتی خیابان دفترم تمیز است
و قلم
نرمترین کفشش را بهپا کرده
و هیچ دستاندازی
ـ سنگی از زشتیها
کلوخی از نفرتها
در پیاده رو شسته نیست
و بوی درخت خیس باران
که محبت آسمان است
به مشام انگشتانم میرسد
شعرم
بهسرعت و شادمانه
به مقصد دوست داشتن میرسد.
یعنی سروده میشود.
م. شوق - ۱ اردیبهشت ۱۴۰۰