چهل سال درفش و داغ و تعزیر
زندان و شکنجه کُنْد و زنجیر
در دخمهٔ سرد و تار سلول
هر لحظه و ثانیه نفسگیر
جهل است و شقاوت است و ظلمت
با عشق و امید و نور درگیر
چهل سال فرود کابل و شلاق
بر پیکر رزمجویِ چون شیر
صد نوع و رُوِش شکنجه کردن
با حکم امام و حاکم پیر
دژخیم به شوق اجر اُخرا
شلاق زند به بانگ تکبیر
از مادر و کودکش در آغوش
تا پیر و جوان به نام تعزیر
«این قصه سری دراز دارد»
صد مثنوی است برای تقریر
اینک که زمانهٔ خروش است
دوران قیام و وقت تغییر
از خشم و خروش و عزم ملت
آشفته شده خلیفهٔ پیر
آینده تیرهٔ نظامش
در پیش دو چشم نموده تصویر
نابودی و انهدام و ذلت
پایان نظام جهل و تزویر
گودرز – دی ۹۷