سرودهای نارسا؛ در رسای وجودی خدایی
که ایمانش تحقق آرمان آزادی است
آتشفشانی از ایمان و عشق
در خضوعی به بلندای آرمان توحید
بربام اوین
آنچنان نستوه و بیخویش گذشت
که آزادیش؛
آزادی خلق و میهن بود …
آهای غایت بلندای فدا و عشق
که دماوند مومنانه سر بر پایت می ساید؛
شکوه هماره شعلهور نامت از ارس تا خلیج
انفجار ناگزیر آزادی خلقی است که ستم تاریخش را نوشته است…
هجای نامت آرمان آزادی است که هر لحظه رنج را؛ تنها سهم خویش؛ می شناسی
و با دستانت که جز عشق را نمیشناسد؛
تاریخی از پیروزی را در هر کرانه میهن؛
در خروش نسلی شورشی که فدا را از تو آموخته؛
نشا کرده ای…
آه؛ آموزگار بزرگ عشق و فدا
تو ناخدای رنج انسانی که خروشت مصداق
«یا قوم اتبعوالمرسلین» است…
و خدایت با هستی تو بر هستی دیگران رضاست…
م. آزاده