گفت: «شیخِ جمعه» با حال خراب
جنگ ملت هست با ما جنگ آب
اصفهانی نیّتش گر آب بود
شورشی و فتنهگر هرگز نبود
آب را کرده علیه «انقلاب»
دیکتاتور نامیده ما را با عتاب
ما بگفتیم و بگوییم اینچنین
آب نایاب است در این سرزمین
هی نخواهید آب وَالله آب نیست
از نبودش چشم ما را خواب نیست
آب را اینجا و آنجا بردهایم
سود از فولاد ای بس خوردهایم
سد زدیم یک جا، تونل جای دگر
کردهایم در جیب خود سود و ثمر
آب دهقان را خدا باید دهد
با «نزولات» آب از بالا رسد
«مشکل این آب در دست خداست»
چارهٔ آن با نماز و با دعاست
در جوابش گفت رندی با عتاب
ای شما دزدان نفت و گاز و آب
آب را بردید چونان نفت و گاز
دستتان در دزدی و غارت دراز
حرفتان با برزگر شلیک بود
هم ز راه دور و هم نزدیک بود
با قساوت تیر بر چشمان زدید
توی چشم ملت ایران زدید
چشمهاتان کور چون دلهایتان
چون دل سرد همان آقایتان
زود باشد تا رسد روز حساب
ظلمتان هرگز نماند بیجواب
آب و آزادی برای اصفهان
باز میآید به رزمی بیامان
خلق ایران همره «نصف جهان»
برکَنند بیداد و هم بنیادتان
گودرز ـ آذر ۴۰۰