بهمناسبت جنگ ضدمیهنی
عامل بقاست، جنگو راه بنداز
ولوله تو شهر بیپناه بنداز
سر کنعان میشه گرم بمب و موشک
صدهزار یوسفو توی چاه بنداز
شهر از عربدهٔ آهنگران پر
این صدا هوش و حواسو میپوشونه
نالهٔ زندونی رو زیر شکنجه
تقتق تیر خلاصو میپوشونه
هر کی فکر نونه چارهش خفهخونه
همه جا حجلهٔ داغ نوجونه
سالها میگذره اما کوچه گرمِ
کارناوال چند تیکه استخونه
چه فریبی بهتر از این چه فریبی
آدما درگیر یک جنگ صلیبی
بد بحالت وقتی که آدم و حوّا
بچینن از شاخهٔ ممنوعه سیبی
فتح قدس از راه کربلا بود اما
تیترشو میهنپرستی هم میکردن
باغهای میهنم پژمرده میشد
وقتی رفع فتنه از عالم میکردن
صلح و آرامش چطوری دفن دینه؟
این پارادوکس رو پای کی بذاریم
راستی وقتی اسم قربانی شهیده
اسم سربدارها رو چی بذاریم؟
اون امام مرگزایِ مرگزی رو
یادمونه وقتی بار عام میداد
اونی که مگس رو با عباش میروند
شب به شب فرمان قتلعام میداد
این من و ایرانِ ویران چشم در چشم
این من و یک سینه عصیان، خشم در خشم ...
مرگ نه، زنجیر نه، آزادی و شور
این من و فردای روشن نور در نور
الف.مهر