برای رأس و ارکان ولایت
بُوَد واجترین واجب حفاظت
سپاهی و بسیجی، گارد ویژه
لباس شخصی و اینگونه جماعت
همه در امر سرکوبی مردم
بسی فعال و وحشی تا نهایت
بهرغم وحوش رنگ و وارنگ
برای پاسداری از ولایت
ولی «آقا» خیالش نیست راحت
ندارد ظاهراً زینان رضایت
که گویا این همه ابزار سرکوب
نباشد بهر ابقایش کفایت
دلیل اضطرابش بیسبب نیست
هراس از «اغتشاشات» است و ملت
همی باید کند کاری که سازد
طلسم اختناقش را مرمت
از این رو جمع و ارگان جدیدی
فرستاده به میدان با درایت
دگردیسی آن گشت کذایی
که بود محصول ارشادش جنایت
«حجاب بان» است این مولود منفور
تمام کارکردش هم فضاحت
برای شرح و توصیفش خلایق
بسی گویند جوکها با ظرافت
یکی گفتا که اینان خمره هستند
سیاهپوش با نواری از رذالت
و یا همچون مترسکهای جنبان
برانگیزند احساسی ز نفرت
بسان کیسههایی از زباله
مزیّن با نشانی از ولایت
از این سیرکی که «آقا» در خیابان
فرستاده برای رعب و وحشت
برایش ریشخند است و تمسخر
ز سوی هر یک از اقشار ملت
ظریفی گفت موضوع «حجاب بان»
کند از پیسی «آقا» روایت
ز استیصال، ایشان ناگزیر است
کند این ماجراها را هدایت
نه سرکوب و «حجاب بان» میتواند
کند درمان دردی از ولایت
نه هر تاکتیک و ترفند حقیری
شود سدّی جلوی خشم ملت
زنان و دختران هم با تهاجم
پذیرایی کنند از این جماعت
گودرز – آذر ۱۴۰۲