غثیان افعی گرسنهٔ مرگ را
بر دو کتف کافر ضحاک
پایانی نیست
جا بوسهٔ ابلیس را
جز نواله مغز جوان
درمانی نیست
...
آوخ!
التیام این بغض درشت را
مگر از هرم لهیب هزار دوزخ عطشان
با دست برهنهٔ خشم
قبسی برآوریم
و ببارانیم
بر دو منجوق نگاه افعی مرگ
در چرک خندهٔ ضحاک
خشم کافی نیست
اشک کافی نیست
انتقام کافی نیست
مشت باید مشت درشت
فشردن ماشه را کرور کرور انگشت
باید کمترین طنین ترانهخوانی ما
باید میوهٔ باور به همپوشانی ما
فتح خیابان تشنهٔ شورش باشد
کجاست درفش غرور هزارهٔ این میهن سرخ؟
کجاست کاوه با چرم و آهن سرخ؟
ع. طارق
۲۲شهریور۹۹