ای شرقیترین کوکب الماس!
نامت، میلاد سبز صاعقهای است
در حجم کبود محال
تازهترین اتفاق طراوت باران
در کسالت تکراری تاریخ!
قافیههای فکرت را
از کدام پیشبینی صبح چیدهای
ای مفسر سمت روشن خورشید!
از آبی تا مهتابی
از شقایق تا شبنم
از رفتن تا رود
ترانه برمیچیند گامهای تکامل با تو
چشمان جوان «حنیف»
مروارید مروارید تحسین
بر تماشای غرورت آویخته است؛
و باز خواهد آویخت
انحنای روشن آرمت
در اطلس وهمانگیز جهان
ستاره و زیتون غرس میکند
ای خون همیشه چکان بر ظلمت!
ای تکرر خیزش و زایش!
ای سماجت شور حیات!
ای بیشمار بار روییده از خاکستر مرگ!
افسانهٔ شرمندهٔ ققنوس
از تو ققنوسوارگی میآموزد
ای سرخترین ممنوع روزگار!
تهران تهران
نقشهٔ خونسرشت سرزمین مرا
در قوارهٔ شورانگیز قیام
معنایی دوباره ببخش!
رگان خشکیدهٔ پاییزباورانگی را
با حماسهٔ خونت بهارزاران کن!
ای طراوت محض!
لحظههای شکفتن را
باران باش
ثانیهها را،
غزل غزل ترنم باران کن!
ع. طارق