فرو پاشیدن «عمق» ولایت
بهسرعت رخ نمود در واقعیت
همان عمقی که عظما گفت باشد
برایش ارزش آن بینهایت
همانجایی که سردار «حاج قاسم»
بشد مأمور کشتار و جنایت
که تا از «فتنه» و از «اغتشاشات»
کند آن را به هر قیمت حفاظت
در آنجا رفت و شد ناجی «بشّار»
همان دیکتاتور منفور ملت
ز اعمال و جنایتهای «سردار»
شده بس اندکی تنها روایت
برایش چهل پنجاه میلیارد هم
بداد ارز و دلار از جیب ملت
به دجالیتی فوق تصور
بگفتند پیرو شرع و دیانت
حضور ما، جز حفظ «حرم» نیست
«دفاع» از آن بود ما را رسالت
بسیجیهای کودن هم در آنجا
بهرغم همه جهل و جهالت
بدانستند هدف هرگز «حرم» نیست
هدف باشد فقط حفظ ولایت
سرانجام عمق «آقا» واژگون شد
فنا شد آرزوهای خلافت
کنون عظمای عمق از دست داده
نشسته در ته چاه فلاکت
نه «بشّار» و نه «نصرالله» دارد
نه کس دارد بهحال او عنایت
«هلال شیعی»اش در هم شکسته
ورق برگشت و دیگر شد حکایت
همه سرمایه چهل سالهاش رفت
برایش ماند تحقیر و فضاحت
وجودش در هراس و اضطراب است
هراس از شورش و عصیان ملت
پس از «بشّار» شاید نوبت اوست
نمانده فرصتی بهر ولایت
گودرز – آذر ۱۴۰۳