از پسِ پشت حادثه
خبر چه سوزناک و داغ
ترانهٔ لـبـای ما
حدیث سوز یک فِـراغ
از پسِ پشت حادثه
خاطرههات نگام میکرد
«شقایق» ترانههات
از تَـه شب صدام میکرد
تُـو رگ رگ ترانههات
ردّ شقایق میبینم
در سفر از یک شب سرخ
خلعت عاشق میبینم
تُـو قصهٔ هزارهی
خدای عشق و اهرمن
تو یـاور مؤمن ما
در شب خیمه بر وطن
سالار نغمههای ما!
ستارهٔ دنبالهدار!
غرور شعری و غزل
روی لبای روزگار...
نذاشتی که ستارهها
بی پشت و بیگذشته شن
تُـو غربت و دربهدری
بیریشه و شکسته شن
نذاشتی که این شب بد
تیشه بشه، تبر بشه
ریشهٔ یاد و بزنه
خاطره بیثمر بشه
گَردی از این غیرت عشق
مشت کن و روی من بپاش
پاکی معصومانتو
تولد دوباره باش...
میخوام که این غیرت عشق
چتری روی هنر باشه
سالار و دریادلیِ
این مرز پرگهر باشه...
میخوام که اسمت همیشه
آینه باشه روبهروم
با این شکوه و افتخار
همیشه باشه گفتگوم...
س. ع. نسیم
۳اسفند ۹۳