شده «آقا» کمی پریش احوال
دلش از درد و غصه مالامال
میخورد حضرتش فقط حسرت
بر نظامش نمانده دیگر حال
لاکن امسال نه پار و پیرار است
نیست اوضاع دگر بر آن منوال
روزگار و زمانه دیگر شد
شده دوران و فصل استیصال
میلیاردها دلارِ ناقابل
راه مییافت به کیسهاش هر سال
گشته محروم از فروش نفت
منبع پول بیحساب و حلال!
کشتی نفت او شده توقیف
شده در کار آن قاچاق اخلال
مانده بیپول گروه «حزبالله »
بیم دارد بریزدش پر و بال
خرج پهپاد و موشک «حوثی»
نیست پولی برایشان الحال
کار و بار «مدافعینحرم»
بی مواجب چه سان شود فعال
هارت و پورتها و موشکاندازی
نیست وزنش به حد یک مثقال
دیگر امالقراء شر و ترور
شده روباه بیدم و بییال
وحشت از ملت و قیام او
کرده رویای شیخ را پامال
برنظامی که بر لب گور است
لرزه افتاده همچنان زلزال
ملت و رزم پیشتازانش
عزمشان سرنگونی دجال
بر شناسنامه نظام ستم
بزند مهر مردن و ابطال
گودرز