این چه روزگاری است!؟
که گفتگو در مورد درختان هم جنایت بهشمار میآید؛
زیرا چنین گفتگویی سکوت را در پی دارد
برتولت برشت
شبی، از سوز، دل را، در اجاق سینه خواهم سوخت
قلم، آه ای قلم! یک شب تو را پرکینه خواهم سوخت
سرانگشتان دردآلود خود را، هیمه خواهم کرد،
تو را در شعلههای کینهیی دیرینه خواهم سوخت
...
تو را با زعفران روی طفلان، آشنایی نیست،
تو را در پیشگاه پنجهی پرپینه خواهم سوخت
تو از آیینه میگفتی، که دستی دشنه در دل کرد،
تو را ـ با آن غزلهاـ در بر آیینه خواهم سوخت
تو را تا مرگ خواهم برد ـ با باران و ابریشم ـ
تو را ـ با ماه نوـ در برکهی سیمینه خواهم سوخت
...
به جرم همسرایی با سکوت ماه، در زندان
قلم، آه ای قلم! یک شب ترا ـ پرکینه ـ خواهم سوخت.
ع. طارق