هموطن خامش مَمان فریاد شو فریاد کن
عزم نابودی دیو پیر استبداد کن
سلطه غارتگری شیخ را گردن مَنِه
شورشی برخیز و ویران کاخش از بنیاد کن
میهن اندر بند دیوان و ددان ویرانه شد
پا به میدان نِه وطن را زین بلا آزاد کن
مرگ تدریجی ملت را به زیر خط فقر
بر متاب یک لحظه، خیزش ضداین بیداد کن
سفرههای فقر هر سو میشود گستردهتر
همّتی از بهر برپایی عدل و داد کن
تیغ استثمار و غارت آمده تا استخوان
با خروشت خیزشی در هر گذر ایجاد کن
شهر را با غرش توفندهات بیدار کن
شورش و شورشگران را هرکجا امدادکن
صدر تا ذیل حکومت دستشان در خون خلق
بر سر این حاکمان دیو خو فریاد کن
شیخ حاکم را بجز آتش جواب و چاره نیست
عزم خود را در براندازی او پولاد کن
سرزمینت را ز جور این هیولا وارهان
ملتی را با نبردت خرم و دلشاد کن
گودرز – اردیبهشت ۱۴۰۱