جرمشان چیست؟ جز پرداخت بهای آزادی، بیش
از آنچه در ذهن کوچک و بیمار آنها بگنجد؟
اینروزها از خود گذشتن جرم دارد
حتی فدا اندازه دارد نرم دارد
نوع شدیدش چارچوب و فرم دارد
عمق سقوط روزگاران بیرقیب است
با ماسک روی چهره و مویی که مش کرد
مردی تو را پشت تریبون فحش کش کرد
بر نعش یاران تو استاد و پرش کرد...
اما نمیدانست این یک جور شیب است
تو مجرمی چون راه و رسمت فرق دارد!
سرخی و اینجا سرخ بودن برق دارد
این حرف غربی بوده، حالا شرق دارد
من گیجم از این صحنه یا دنیا عجیب است؟!
نوزادها در راه در زنبیل تنها
هابیلها هر گوشه با قابیل تنها
با پای خونین هر طرف آشیل تنها
من ماندهام با سرزمینی که غریب است!
دیدی عبای خیر را بر شر کشیدند
دیوار تا دیوار جای در کشیدند
چون آب خوردن یک خزر را سرکشیدند
ای داد از قومی که پست و نانجیب است!
دیوانهام آری! ... نباشی پس چه باشی؟
یک سرزمین اینجاست در حال تلاشی
لعنت به حرافی نمودن در حواشی
وقتی سر هر کوچه عیسی بر صلیب است
اینجا اگر از خود گذشتن جرم دارد
حتی فدا اندازه دارد نرم دارد
تو بیخیال مارکها برشور بیباک
باید بتابد صبح آزادی بر این خاک
الف.مهر