مرا کردی اگر اعدام ای شیخ
مپندار این بُوَد فرجام ای شیخ
مرا در کوچههای شهر شورش
ببین هر بام تا هر شام ای شیخ
نگردیم ساکت و خاموش هرگز
و یا یک ساعتی آرام ای شیخ
نخواهد رفت خوش آب از گلویت
تو را زهر است اندر کام ای شیخ
نخواهی خفت راحت یک شبی را
شویم کابوس تو هر شام ای شیخ
دگر دریای طوفانی ایران
نگردد لحظهای آرام ای شیخ
سرِ بازایستادن یا نشستن
نخواهد داشت بیابهام ای شیخ
سراسر شور و شوق رفتن هستیم
به سوی بهترین ایام ای شیخ
نگردد آتش این رزم خاموش
فروزانتر شود هر گام ای شیخ
سرِ ما را اگر بر دار کردی
نگردد راه ما اعدام ای شیخ
اگر سرو سرافرازی تو بر خاک
فکندی دیو خونآشام ای شیخ
هزار سرو و صنوبر از پی آن
بروید شاد و خوش اندام ای شیخ
سلاح و «کوکتل» و فریاد و آتش
برایت میدهد پیغام ای شیخ
مهیای سقوط سهمگین باش
بدون شک و یا ابهام ای شیخ
گودرز - ۲۰آذر ۱۴۰۱