حال آقا خراب و داغان است
سخنش مهمل است و هذیان است
مضطرب بیقرار و افسرده
استرس دارد و هراسان است
بیت او نیز چون خودش نگران
دفتر و دستکش پریشان است
مرگ بر دیکتاتور که میشنود
سر تا پا، ز ترس لرزان است
مرگ بر دیکتاتور چنان گرزی
بر سرش آتشین و کوبان است
چون بگویند «رهبرالدنگ»
آن ولیِ فقیه شیخان است
آن که باشد «ولایتش باطل»
حاکم و رهبر فقیهان است
گفت آنچه شده مزاحم ما
«اغتشاشی» که در خیابان است
عدهیی نوجوان بیخردند
«هیجان» رهنمای آنان است
یا ز «خارج» شود پشتیبان
«اغتشاشی» که توی میدان است
دود و کوکتل مولوتف و آتش
هر خرابی و هر چه ویران است،
همه را خارجی دهد فرمان
ور نه با ما تمام ایران است
پاسخش را دهند روز و شبان
آن که چون گردباد و طوفان است
نسل شورشگری که آزادی
بهرشان آرمان و ایمان است
عزمشان جزم بر فنای شما
این تعهد به عشق ایران است
این قیامی که میرود سرکش
بی توقف چو رود غران است
مقصد آن رهایی میهن
از نظام پلید شیخان است
روز منکوب گشتن ضحاک
فتح پرافتخار تهران است
گودرز – مهر ۱۴۰۱