هنگامه خشم است، کنون وقت عزا نیست
یک لحظه فزون سلطه این قوم روا نیست
یکپارچه باید بخروشیم و بجنگیم
تنگ است زمان، وقت کشی پیشه ما نیست
ما پشت به شب، رو به سحر در فورانیم
ای شب زدگان، در دل ما خوف شما نیست
هر چند که پرپر شده گلهای وطن، لیک
واماندن و زاری ره و رسم شهدا نیست
آن پیشکش و هدیه که شایان شهید است
جز نغمه آزادی این ملک و سرا نیست
یکپارچه قوم عرب و ترک و بلوچ اند
امروزه لر و ترکمن از کرد جدا نیست
ای لشکر مردان و زنان دست مریزاد
بستیز گه مرثیه و اشک و عزا نیست
طوفان ۴۲