«من پشت در ایستادهام. در را میکوبم. اگر کسی صدای مرا بشنود و در را باز کند، وارد میشوم و با او شام خواهم خورد و او نیز با من».
عیسی مسیح
اشک قطرهیی درشت، از چشمان هراسان زن، در آستانهی فروچکیدن است. قامت مچالهی او، در گرهی فشردهی جمع آمدهترین اوباش، چون پوپکِی بال شکسته مینماید که به محاصرهی کرکس ها درآمده باشد. فریسیان با ریشهای بافته و انبوه خود ـ که به چهرههای چرمی و زمختشان خشونتی حیوانی میبخشد ـ او را دوره کردهاند. کسی به کسی نگاه نمیکند. گورکن آخرین کپهی خاک را با غیض به بالا پرتاب میکند و بیرون میپرد. گرداگرد گودالِ آماده ـ که به دهان مردهیی ماننده است ـ کوهوارهیی از قلوه سنگهای ریز و درشت، دندان بر دندان میساید. از هوا زهر و خون میچکد. فریادی چون غلتیدن بشکهی تندر بر بام ابرها، فضا را سرد و خشک میشکافد:
ـ بیاوریدش!
زن که تا این هنگام ساکت ایستاده، لبان داغمه بستهاش را میگشاید و فریادی جگرخراش از نهاد خسته برمیآورد. آنان که به تماشا ایستادهاند، گامی به تردید به جلو میگذارند. کودکی در آغوش مادری در بین جمعیت، بیتاب و بهانهگیر، ونگ میزند. پرندهیی بهت آلود از روی شانهی تماشاگران ساکت پرمیکشد و در نگاه سربی آسمان فرو میرود.
ـ نه!... دست نگهدارید!
...
کورسویی لرزان در قلب زن روشن میشود. جرأتی خفیف در خونش میدود.
- این کیست؟ که چنین آمرانه و با شهامت اجرای «حکم خدا!» را مانع میشود؟!
نگاهها، زخمی و ژرفکاو، هر یک کاسهیی لبریزخون؛ خونی غلیظ، به یکباره به پشت میچرخند.
- باز هم تو، عیسی ناصری!
مسیح، آرام پای برخاک میکشد، بادی شوخ دامن و بازیگوش، نرمتابِ گیسوان سیاه و بلندش را اندکی پریش میکند. در سیمایش قاطعیتی آمیخته با مهربانی موج میزند.
ـ این زن بیگناه است. آزادش کنید!
موجی آمیزهی بهت و خشم چهرهی فریسیان و سنگ به دستان کبود چهره را درمی نوردد و رگ برآمدهی گردن آنان را برجسته تر میکند.
- این زن خدا را به خشم آورده، سزای او...
[مسیح، با طمأنینه]:
- فقط آنانی بمانند که خود تا کنون هرگز دست به گناه نیازیدهاند....
همهمهی دهان پرکن ناگهان فرومینشیند. کسی، آهسته به کسی دیگر نگاه میکند و آهنگ نگاه او تکرار میشود. نگاهها یکی یکی، از صورت خونمردهی زن، ابتدا با ناباوری به خط افق و آنگاه به درون تابانده میشوند. فریادی در هر وجدان، نهیبی در هر قلب. مشتها شل میشوند و قلوه ـ سنگها یکی یکی فرومیافتند. کمکم گامها تنک و آنگاه دور میشوند. اندک زمانی بعد، فریسیان نیز رفتهاند. تنها عیسی برجاست.
... عیسی که اهل سنگسار نیست.
این جلوهیی از سیمای تابناک مسیح است؛ پیامبری شگفت با تولدی شگفت انگیزتر، دردامن پاک مادری پیامبرسان چون مریم عذری. او حدود ۶۰۰ سال قبل از اسلام و درزمان حاکمیت هیرودس رومی برسرزمین مقدس، درشهر «بیتاللحم» (فلسطین کنونی) متولد شد. بخش عظیمی از اهمیت ظهور عیسی را باید درنقش آفرینی و مسئولیت پذیری بی بدیل مریم عذرا جستجو کرد.
مریم، زنی برگزیده، پاک و شکیبا
مادر مریم و پدرش، عمران، از چهره های خوشنام بنی اسرائیل بودند. این مادر وقتی باردار بود نذرکرد، پسری را که به دنیا میآورد، به خداوند هدیهکند؛ یعنی وقف دین و کنیسه نماید. اما برخلاف انتظار و توقع، نوزاد، دختر بود، او را «مریم» نامیدند. مریم از نوجوانی تحت سرپرستی ذکریا، از پیامبران نامور بنی اسرائیل قرار گرفت. انجیلها میگویند بعدها مریم نامزد مرد جوانی بنام یوسف شد که درشهر «ناصره» درمنطقه جلیل از مناطق فلسطین نجاری می کرد. به همین دلیل مردم، مردم عیسی را به اعتبار ناپدریاش عیسای ناصری (اهل ناصره) و پیروانش را هم «نصاری» نامیدند.
تولد خارق العادهی مسیح
داستان تولد مسیح در سوره مریم بطور کامل آمده است. ظهورفرشته الهی به صورت یک انسان برمریم، درخلوت عبادت، شروع ماجراست. فرشته به او پیام باردار شدن و تولد عیسی مولودی فرخنده و مبارک را میدهد. از این پس سرگذشت دردناک مریم برای ساختن رویدادی شکوهمند درتاریخ شروع می شود. اوباش تحریک شده و ولگردان هرزه درا و چماق به دست، او را ناپاک و بدکاره مینامیدند و وبسا زخم زبانها میزدند. مانند:
«ای مریم! پدرومادرت اینکاره نبودند ولی تو چرا؟!....
این چنین بودکه بارعظیم زادن یک وجود تاریخی جدید، بردوش مریم عذرا قرارمیگیرد و او با طاقتی شگفت، پیروزمندانه آن را به ثمر میرساند.
وقتی این داستان را میخوانیم، بیاختیار از خود سوال میکنیم، چه عمدی در کار بوده که خدا تولد مسیح را با این مکانیزم شگفت و بحث برانگیز، به انجام برساند؛ آنهم با برگزیدن یک زن یعنی مریم. آیا بهتر نبود شیوهیی معقول و شرع پسند! در پیش میگرفت؛ شیوهیی که جای اما و اگر و سوءاستفاده برای آخوندهای زمان و حد زنان متشرع باقی نگذارد؟
با کمی درنگ و رفتن به عمق، باید گفت برحسب اتفاق، جان کلام نیز اینجاست گویی خدا عمد داشته، به این وسیله با تمامیت نکبت و ریشهی جاهلیت و ارتجاع دربیفتد. تحت قوانین ارتجاعی آن زمان، زن، وجودی گناهکار به شمار میآمد و با کوچکترین بهانه خونش مباح میشد. میهن اسیرمان را در زیر نعلین خونین عمامه به سران تازیانه به دست نگاه کنید تا دریابید ۶۰۰ سال قبل از ظهور اسلام، زنان آن روزگار از دست فریسیان چه میکشیدهاند. راستی چه شباهت شگفتی! وجود دارد بین زمانهی ما و شرایطی که مسیح در آن برانگیخته شد؛ آیا این تصادفی است؟
تولد مسیح، پدیدهیی رو در روی نگرش آخوندها
آری، نفس تولد عیسی بار ضد ارتجاعی دارد. او درشرایطی قدم به عرصهی حیات گذاشت که آخوندهای یهودی (همانها که سنگسار توسط آنها ترویج و اجرا می شده) با دکانهای ارتجاعی خود، مردم جامعه و اندیشهی انسانی را به انحراف کشانده، و برای زن شخصیت و احترامی قائل نبودند. جل الخالق! عجایب کار خدا را میبینید؟ کسی را به جان آخوندهای یهودی انداخته که از دید آنها اولین اتهامش این است که اصلا پدر ندارد و معلوم نیست چطور به دنیا آمده، حال ادعای پیامبری هم دارد! اینجاست که باید دوباره آن جملهی طلایی خضرِ پیامبر را ـ در پاسخ به سوالات مکرر حضرت موسی ـ از قول قرآن شنید، و در آن تعمق کرد: «أَلَمْ أَقُل لَّکَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْراً» (کهف- ۷۲ و ۷۵). آیا به تو نگفتم نمیتوانی صبر کنی؟ (نگفتم صبر کن تا به کنه حقیقت پی ببری).
ماحصل این که، تولد مسیح درست درنقطه مقابل ایدئولوژی آخوندها و فریسیان دین فروش قرار دارد. پیام این تولد این است که کسی یارای مقابله با آخوندها را دارد که خودش کاملا از تفکرات آلودهی آنها بری باشد؛ و مسیح به درستی آن کس بود.
در قرآن میخوانیم حضرت مسیح -در حالی که نوزادی بیش نیست ـ در گهواره، خود را به عنوان بندهی خدا، صاحب کتاب و پیامبر معرفی میکند «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِی الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیاً / وَجَعَلَنِی مُبَارَکاً أَینَ مَا کُنتُ وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاة وَالزَّکَاة مَا دُمْتُ حَیاً» و بلافاصله انگشت میگذارد روی نیکی و احترام نسبت به مادر بزگوارش؛ زیرا این مریم است ـ که پس از به دنیا آوردن مسیح ـ در معرض اتهام و ژاژخایی آخوند مآبانهی اوباش قرار گرفته «وَبَرّاً بِوَالِدَتِی» و میگوید خدا مرا جبار شقی قرار نداده «وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیا» (مریم- آیات ۳۲-۳۰)
این کنایه و اشارتی گویاست به دیدگاه زن ستیزانه و ضدانسانی آخوندهای شقی و پلید؛ آنانی که «پشه را صافی میکنند ولی شتر را با بارش فرو میبلعند»؛ همانها که چپاول و رباخواری و… را حلال میشمارند اما برای زنان حکم سنگسار صادر میکنند». خدایی که مسیح میپرستد و به پرستش او فرامیخواند، «جبار» و «شقی»، دیکتاتور و خونریز نیست بلکه او و خدایش، در برابر جباریت و شقاوت دینی قرار دارند.
مخاطب اصلی مسیح، ارتجاع سفاک و زن ستیز دینی
بنابر آنچه گفته شد، مخاطب اصلی مسیح، آخوندها و فریسیان ریاکار ودین فروش بودند. عیسی از همان روز نخست اعلام کردکه دین جدید نیاورده بلکه تأیید کننده دین موسی است. آمده تا تحریفات ارتجاعی علیه آن آئین را افشا کند. «وَمُصَدِّقاً لِّمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاة وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیکُمْ وَجِئْتُکُم بِآیة مِّن رَّبِّکُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَأَطِیعُونِ» (آلعمران- ۵۰ ) جنگ مسیح، علیه ارتجاع مذهبی جنگی سخت بود. او آنها را درتمامی مظاهر دین فروشی میکوبید و افشا میکرد. نمونهاش داستانی که در ابتدای این نوشتار نقل کردیم که چطور مسیح مانع سنگسار یک زن نگونبخت شد.
جنگ با ارتجاع سفاک دینی [آنگونه که در روزگار غریب خودمان شاهد آن هستیم و با پوست و گوشت و استخوان آن را لمس میکنیم] جنگی سخت است؛ به فداکاری زیادی و سقف شکنی نوینی در طاقت انسانی نیاز دارد، از این رو مسیح در بسیاری از موارد سخنانی با این مضمون دارد:
«گمان نکنید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامدهام که صلح بیاورم بلکه شمشیر را». «دشمنان شخص، اعضای خانواده او خواهند بود، هر که پدر و مادر خود را بیشتر از من دوست داشته باشد، لایق من نیست. هر که صلیب خود را برندارد و بدنبال من نیاید لایق من نیست. هر کس فقط در فکر زندگی خود باشد آن را از دست خواهد داد، ولی کسی که به خاطر من زندگی خود را از دست بدهد زندگی او در امان است.»
مسیح، مبشر عشق، عطوفت و عدالت
رویاروی شقاوت دین فروشان که ما نمونه های فراوان آن را روزمره در جامعهی آخوند زدهی خودمان حس میکنیم، مسیح مبشر عشق و عطوفت بود. از این رو به محرومان میگفت: «ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، نزد من بیائید و من به شما آرامش خواهم داد.»
قبل از مسیح آنچه به نام دین در جامعه تبلیغ شده بود، جز وحوشت و سنگدلی نبود. دست و پا بریدن، چشم درآوردن، سنگسار و شقه کردن ـ در پوش اجرای احکام و حدود دینی ـ سبب شده بود تا آخوندها و فریسیان بر گردهی مردم حکومت کنند. ستمدیدگان در وجود مسیح پیامبری را میدیدند که به رحمت، عدالت و رهایی فرامیخواند و این دجالان دین فروش را خوش نمیآمد به همین دلیل او را تکفیر و خونش را مباح نمودند. آنان از حاکم رومی فلسطین خواستند که مسیح را اعدام نماید. به رغم عدم تمایل حاکم رومی به این کار؛ و با آنکه او، انتخاب بین اعدام عیسی و باراباس (یک جنایتکار حرفهای) را به عهده خود مردم گذاشت اما تحریک و سمپاشی آخوندهای یهودی علیه حضرت مسیح تا بدان پایه رسید که باراباس جنایتکار بخشوده شد و مسیح مبشر عطوفت و رحمدلی به مرگ محکوم گردید. صحنهی اجرای حکم نیز بسیار مشابهی اجرای احکام، در حکومت آخوندی است؛ مرگی توأم با شلاق و شکنجه و آزار فراوان. مسیحیان معتقدندکه عیسی را سرانجام به صلیب کشیده به شهادت رساندند اما نظر قرآن این است که آنها عیسی را به قتل نرساندند، او به سوی خدای خود عروج کرد.
***
آنچه مسلم است، مسیح زنده است؛ زنده در تمامی خروشها و فریادهای آزادیخواهی و عدالتجویی. در سالروز میلاد او به صورت خاص، و در آستانهی هر سال نو مسیحی، بصورت عام، آرزو میکنیم ایران زمین نیز با الهام از پیام مسیح، از چنگال ارتجاع هار و فاشیسم شقاوت پیشهی دینی رها شود، و صلح و برابری در دولت عشق، جای آن را بگیرد. تا آن زمان نیز ما بیگمان «صلیب خویش بر دوش» با افتخار گام به راهی خواهیم گذاشت که مسیح و دیگر مبشران نجاتبخش گذاشتهاند. باشد از این جملهی زیباو ژرف مسیح، ره توشه گیریم که گفت:
«هر کس تا آخر پایدار بماند، نجات خواهد یافت».
ع. طارق