چهل و دو سال جرم و جنایت دگر بس است
بر ملتی نزول خیانت دگر بس است
چهل و دو سال دروغ و دغل، حیله و فریب
با نام دین و شرع و دیانت دگر بس است
چهل و دو سال نشر خرافات و بسط جهل
از منبر و بساط ولایت دگر بس است
چهل و دو سال غارت و تاراج مستمر
از نفت و گار و معدن و ثروت دگر بس است
اشغال سرزمینی و تاراج ثروتش
غصب حقوق حقهٔ ملت دگر بس است
آلوده گشته شهر ز نفسهای شوم شیخ
آلودگی و نحسی و نکبت دگر بس است
سلاخی و سپر نمودن آیین پاک را
بهر دوام عمر خلافت دگر بس است
یکسو هزار برج و بنا کاخ لاکچری
سویی به زیر فقر و فلاکت دگر بس است
چهل و دو سال رونق افیون و اعتیاد
در سایه و پناه حکومت دگر بس است
چهل و دو سال چوب ستم بر سر زنان
تحقیر و تیره روزی و محنت دگر بس است
در راه فتح «قدس» و نگهبانی از «حرم»
بردن ز جیب و کیسهٔ ملت دگر بس است
چهل و دو سال پر شده اطراف شهرها
آلونک و کپر برای سکونت دگر بس است
چهل و دو سال فروش کبد، کلیه، چشم و قلب
از فرط فقر و اوج فلاکت دگر بس است
چهل و دو سال فرار دم افزون مغزها
زین سرزمین به جانب غربت دگر بس است
چهل و دو سال فنا و تباهی و جار مرگ
هر بام و شام به حکم ولایت دگر بس است
چهل و دو سال منع بیان بستن دهان
سانسور و اختناق حکومت دگر بس است
داغ و درفش و کشتن و تعزیر و سنگسار
زندان جواب حرف حقیقت دگر بس است
چهل و دو سال داغ دل و رنج مادران
در شهرها عزا و مصیبت دگر بس است
آری بس است این همه بیداد و جهل و جور
دادن به دیو لحظه و فرصت دگر بس است
آتش بُوَد سزای سراپای این نظام
آتش فقط، خطابه و صحبت دگر بس است
گودرز – اسفند۹۹