کامیون! کامیون! ما هم عاصی شدیم
همه مان غرقه در آس و پاسی شدیم
جادهها هم که کانون شورش شدند
کامیوندار بودیم، سیاسی شدیم
صف کشیدیم اینجا سپر در ستون
کامیون، کامیون، کامیون، کامیون
کمپرس شد همه دردمان در گلو
کی شود سارق نان ما سرنگون
کامیون، کمپرسی تریلی، همه
بارها را گذاشتند در اسکله
کانتینرهای کالا در انبارهاست
ما زدیم روی ترمز همه یک دله
صف کشیدیم هر جا، سپر در ستون
کامیون کامیون کامیون کامیون
درب و داغون شده زندگانی ما
پشت فرمان گذشته جوانی ما
گرچه امروز پارک کردهایم
هان بترسید از خشم آنی ما
قاطع این طریق کیست؟ قاضی بگو!
هان آقازاده هاتان کجایند عمو!
بس که غارت نمودید ما را شما
رفته کل نظام در دلارها فرو
ما سر راه و پایانه بنشستهایم
این زمان دستها از سکوت شسته ایم
حال، با کامیون، کمپرسی، همه
ما سپر در سپر جمله همبسته ایم
کامیون کامیون کامیون کامیون
م. شوق ـ ۸مهر ۹۷