اگر گرمای آه تو،
به یخبندان غم هایم، نمیتوفید، می مردم
وگر شوقت نمیافتاد در جانم،
یقین! جان در نمیبردم
اگر هم برق چشمانت نمیتابید آن گونه،
دل آیینه میافسرد
وگر باران اشک تو،
به گلبرگ اقاقیها،
نمی بارید، می پژمرد
اگر طوفان عشق تو
ز خاکم خاروخاشاک گرانجانی
نمیروبید
به باغ بیقرار دل،
شکوفههای آتشرنگ عصیانی،
نمی رویید
ز هجران گاه گاهی هم
که از تو نامه میآید،
خدا را شکر میگویم
به امیدی که این دریای هجران ساحلی دارد،
گل امید میبویم... . . گل امید می بویم
حامد ۲۷بهمن ۱۴۰۱