728 x 90

ادبیات و فرهنگ,

می‌خوام آزادش کنم

-

دارم سرسام می‌گیرم. صبح تا شب تو محاصره این ماشینهام. سالهاس که تو همین دخمه تاریک روزم و شب می‌کنم و محکوم به شنیدنِ نعره‌های این دستگاه هام. حالا دیگه به این صداها عادت کردم. یه جورایی با تک تکشون اُختم. گاهی وقتها با خودم می‌گم صدای این ماشینها موزیکِ متنِ زندگیِ تلخ منه. فِرِز که روشن میشه ناخودآگاه، یادِ تیغهٴ فقر رو استخونم می‌افتم. فقری که جوونیمو تراشید، فقری که آرزوهامو بُرید. فقری که خاطره هامو تیکه تیکه کرد. پرس که می‌کوبه، جسمِ خودم رو می‌بینم که زیرِ بار زندگی لِه میشه. زیرِ اجاره خونهٴ عقب افتاده، زیرِ قسطای نداده، زیرِ سنگینیِ نگاهِ بچه‌هام.

گاهی وقتها تو فاصلهٴ خوردنِ یه چای یا روشن کردنِ یه سیگار وقتی دستگاهها از صدا می‌افتن و سکوت کارگاه رو پر می‌کنه، نگاهمو از وسطِ آهنا رد می‌کنم و زل می‌زنم به سقف. نونی که از سفرهٴ من دزدیده شد، تو حلقومِ کدوم نامردِ نونِ حروم خوریه؟ حقوقِ عقب افتادهٴ من جیبِ کیا رو پر می‌کنه؟ سهمِ من ایرانی از دریای نفت، خرجِ رونقِ کدوم معامله میشه؟ یه صدا تو گلوم زندانیه. می‌خوام آزادش کنم.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/b9d0ba0e-342f-4971-9546-dc996f7b5e30"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات