تاریخ پشت پنجره است
میپرسد چه میسازید؟
میگوییم: سرودی برای جهان
و توضیح میدهیم:
ما آمدهایم به ثبت بدهیم. آنچه شاید نمیخواهند ثبتش کنند. آمدهایم بتابانیم نوری را که میکوشند ظلمت را بر آن آوار کنند. این شغل ماست. ما نویسندگان، و شاعران.
میپرسد: شما کیانید؟
میگوییم: رسولانی خودساخته و خودخواسته، که خود رسالت خود را به خویش الهام میکنیم. در حرای قلبهامان. و کار ما تابان کردن زیبایی است، و برانگیختن انسان بر زشتی.
هر عاشقی یار ماست. هر ستارهای، هر دل پرشوقی
تاریخ از کوچه نگاهمان میکند. آمده از این گذر عبور کند.
کمکمک به راه میافتد که برود. میپرسد بر دفترم چه بنویسم. پیامی بگویید!
میگوییم: تاریخ! بنویس! ما سرایندگان عشق عاشقانی هستیم که اگر جهانی در سایه بنشیند میکوشند با گرمای قلبهاشان خورشیدی درست کنند.
میپرسد شعرتان را بخوانید!... ... ما میخوانیم و او مینویسد:
ما آهنگسازانیم
نغمه سرایان
طبالان بیباک
و قلبهامان، گروه نوازندگان را رهبری میکنند
با ضرباهنگ شوق
و ما بر دردها گام مینهیم
و به پیش میرویم. در میان اشکها. به سوی لبخند خدا.
میپرسد چه میسازید؟
میگوییم: سرودی برای جهان
و توضیح میدهیم:
ما آمدهایم به ثبت بدهیم. آنچه شاید نمیخواهند ثبتش کنند. آمدهایم بتابانیم نوری را که میکوشند ظلمت را بر آن آوار کنند. این شغل ماست. ما نویسندگان، و شاعران.
میپرسد: شما کیانید؟
میگوییم: رسولانی خودساخته و خودخواسته، که خود رسالت خود را به خویش الهام میکنیم. در حرای قلبهامان. و کار ما تابان کردن زیبایی است، و برانگیختن انسان بر زشتی.
هر عاشقی یار ماست. هر ستارهای، هر دل پرشوقی
تاریخ از کوچه نگاهمان میکند. آمده از این گذر عبور کند.
کمکمک به راه میافتد که برود. میپرسد بر دفترم چه بنویسم. پیامی بگویید!
میگوییم: تاریخ! بنویس! ما سرایندگان عشق عاشقانی هستیم که اگر جهانی در سایه بنشیند میکوشند با گرمای قلبهاشان خورشیدی درست کنند.
میپرسد شعرتان را بخوانید!... ... ما میخوانیم و او مینویسد:
ما آهنگسازانیم
نغمه سرایان
طبالان بیباک
و قلبهامان، گروه نوازندگان را رهبری میکنند
با ضرباهنگ شوق
و ما بر دردها گام مینهیم
و به پیش میرویم. در میان اشکها. به سوی لبخند خدا.