شانزدهمین شمارة این منظومه پیش روی شماست. این منظومه با مطالعه‌ی اخبار قتل‌عام سی هزار زندانی سیاسی مجاهد در سال 67 نوشته شده. و در آن بعد از شرح ماجراهای چگونگی غصب حاکمیت مردم توسط خمینی، به شرح زمینه‌های قتل‌عام و سپس، پایداریهای زندانیان بر سر آرمانشان پرداخته می‌شود.
پروین همتی و همسرش حسین مؤکدی در زندان سمنان(1)
از قله‌ی دار، گفت «پروین» به «حسین»
تأکید نموده‌ایم بر دین حسین
بر دار یزیدیان خوشا سر دادن
این است هماره راه و آیین حسین
ای بس سر و همسری که در راه حسین
سودند سر شرف به درگاه حسین
ما نیز به همرهی بدار آمده‌ایم
خوش همسفری، به جنگ بدخواه حسین
سودند سر شرف به درگاه حسین
ما نیز به همرهی بدار آمده‌ایم
خوش همسفری، به جنگ بدخواه حسین
حسین معزی و خواندن شعر اقبال در هنگام رفتن
گفت مجاهد به مرگ، دانی من کیستم
لرزه بر این تن کجاست؟ ، کوهم و می‌ایستم
خون حقم، جاریم، غلغله زن می‌روم
«هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم»
لرزه بر این تن کجاست؟ ، کوهم و می‌ایستم
خون حقم، جاریم، غلغله زن می‌روم
«هستم اگر می‌روم، گر نروم نیستم»
داستان مریم گلزاده غفوری و همسرش (2)
زوجیم دو یار زندگی، دو همسر
با هم شده‌ایم در فدا همسنگر
گل بوده ز بیداد خزانی پرپر
ما هم ز خزان این ستمگر بی‌سر
با هم شده‌ایم در فدا همسنگر
گل بوده ز بیداد خزانی پرپر
ما هم ز خزان این ستمگر بی‌سر
گل سر بدهد در وزش باد خزان
گلزاده‌ی ما نیز گلی بود چنان
گلزاده بزیست، هم چو گل‌ها سر داد
عطرش بشنو ز خاک گلزار زمان
گلزاده‌ی ما نیز گلی بود چنان
گلزاده بزیست، هم چو گل‌ها سر داد
عطرش بشنو ز خاک گلزار زمان
خالی شدن زندانها از اسیران
روز و شب کشتند آن مرداد ماه
ماه مردادش مگو، بیدادماه
بعد از آن تا مهر و آذر تا به دی
قتل می‌کردند آنان پی به پی
بندهایی بود هر یک، صد اسیر
گشت خالی از صغیر و از کبیر
کار از زندان به هر سویی کشید
خون سرخ عاشقان هر سو دوید
ماه مردادش مگو، بیدادماه
بعد از آن تا مهر و آذر تا به دی
قتل می‌کردند آنان پی به پی
بندهایی بود هر یک، صد اسیر
گشت خالی از صغیر و از کبیر
کار از زندان به هر سویی کشید
خون سرخ عاشقان هر سو دوید
کشتار در تپه‌های ارومیه
ارومیه در یاد دارد شبی
ز جانهای مضروب جان برلبی
به نزدیک دریاچه غوغا شنید
چه فریادها و فعانها شنید
گروهی از آن پاسداران پست
که در خون یک خلق کردند دست
بیاورده بودند زندانیان
اسیران چنگال آن جانیان
همه زنده و دست بسته، اسیر
نه با دار کشتندشان و نه تیر
که با آهن و چوب بر سر زدند
که همجون کبوتر به خون پرزدند
یکی زان یلان بهمن شاکری ست
که اوهفت سالی به زندان بزیست
ز جانهای مضروب جان برلبی
به نزدیک دریاچه غوغا شنید
چه فریادها و فعانها شنید
گروهی از آن پاسداران پست
که در خون یک خلق کردند دست
بیاورده بودند زندانیان
اسیران چنگال آن جانیان
همه زنده و دست بسته، اسیر
نه با دار کشتندشان و نه تیر
که با آهن و چوب بر سر زدند
که همجون کبوتر به خون پرزدند
یکی زان یلان بهمن شاکری ست
که اوهفت سالی به زندان بزیست
دگر هست هوشنگ پیر (ان) نژاد (3)
ز خاک سنندج یکی پاکزاد
بدینگونه هرگز کسی کشت اسیر؟
سراغ از هر آن برگ تاریخ گیر
خمینی‌ست کاینسان به کردار کین
شقی سازد این‌گونه سرشار کین
ز قرآن بپرس از چه کشتندشان
چنین صعب در خون نشاندندشان
بخوان آیه‌ی سرخ اخدود را
که شاهد بود هرچه مشهود را
بدینگونه هرگز کسی کشت اسیر؟
سراغ از هر آن برگ تاریخ گیر
خمینی‌ست کاینسان به کردار کین
شقی سازد این‌گونه سرشار کین
ز قرآن بپرس از چه کشتندشان
چنین صعب در خون نشاندندشان
بخوان آیه‌ی سرخ اخدود را
که شاهد بود هرچه مشهود را
نکردند آزار آنسان شدید(4)
نکشتند آن سروهای رشید
بجز آن که در قلبشان عشق بود
و ایمانشان جفت با صدق بود
گواه است پروردگار حمید
که الله علی کل شیء شهید
نکشتند آن سروهای رشید
بجز آن که در قلبشان عشق بود
و ایمانشان جفت با صدق بود
گواه است پروردگار حمید
که الله علی کل شیء شهید
م. شوق
*** ادامه در بخش هفدهم ***
*** ادامه در بخش هفدهم ***
1.مادر دلاور شهید پروین همتی بعد از شهادت فرزند و دامادش مراسم باشکوهی در تجلیل از شهیدانش برگزار کرد. پاسداران او را دستگیر و سربه نیست کردند.
2.مریم گلزاده غفوری که در بند به مریم گل معروف بود در روزهای اول قتل عام از بند3 روانه میدان شد و طناب را بوسید. همسرش علیرضا صمدی نیز در روزهای اول قتل عام جاودانه شد. دو برادر دیگر مریم به نامهای محمدکاظم و محمد صادق در سال60 تیرباران شدند.
2.مریم گلزاده غفوری که در بند به مریم گل معروف بود در روزهای اول قتل عام از بند3 روانه میدان شد و طناب را بوسید. همسرش علیرضا صمدی نیز در روزهای اول قتل عام جاودانه شد. دو برادر دیگر مریم به نامهای محمدکاظم و محمد صادق در سال60 تیرباران شدند.
3.مجاهد شهید هوشنگ پیرنژاد. نام خانوادگی پیرنژاد درست است و بخاطر وزن شعر «ان» اضافه شده است.
4. سورة البروج: « وما نقموا منهم إلا أن یؤمنوا بالله العزیز الذی له ملک السماوات والأرض والله علی کل شیء شهید.
