برای آیه و احمد سوری و بابایشان که عاطفههای شهید جهاناند...
تفسیر جهان را دیگر
حاجت به اندیشهیی بلند نیست.
شمشیر استعارههایت را غلاف کن!
فرسایی قلم را کناری بگذار!
این عکسها
تفسیر عالمیست
که پلهاش
معراج شقاوت
و پنجرهاش
قاب تماشای جنایت...
ـ این است عاطفههای شهید جهان من
این است «آیه» های زمینی
خفته در آغوش یک پدر... ـ
حاجت به اندیشهیی بلند نیست.
شمشیر استعارههایت را غلاف کن!
فرسایی قلم را کناری بگذار!
این عکسها
تفسیر عالمیست
که پلهاش
معراج شقاوت
و پنجرهاش
قاب تماشای جنایت...
ـ این است عاطفههای شهید جهان من
این است «آیه» های زمینی
خفته در آغوش یک پدر... ـ
آنان که از پس فردا
نگاهشان
افتاده بر دریچهی تاریک این جهان
در پشت شیشههای مات و مستیِ کوردلیِ سیاست
دیدهاند
موریانههای شقاوتی ساکت
فاصلهی جانیان و جنایت را جویدهاند.
نگاهشان
افتاده بر دریچهی تاریک این جهان
در پشت شیشههای مات و مستیِ کوردلیِ سیاست
دیدهاند
موریانههای شقاوتی ساکت
فاصلهی جانیان و جنایت را جویدهاند.
در تیرهناکیِ غمناک این جهان
نگاه را مجال دیدن نیست
و نور را مجال طلوع.
هراسم از نعرههای جنگل دیکتاتورها نیست؛
موریانههای شقاوتی ساکت
در کار مرگ باغ زمیناند...
17فروردین 96
(س.ع.نسیم)
نگاه را مجال دیدن نیست
و نور را مجال طلوع.
هراسم از نعرههای جنگل دیکتاتورها نیست؛
موریانههای شقاوتی ساکت
در کار مرگ باغ زمیناند...
17فروردین 96
(س.ع.نسیم)