صبح من
بغض بادکردة یک شروع تازهست.
دست میذارم روی شونة سپیده
پامیشم
پا میذارم روی نفرینِ زمین
پا میذارم روی دست سرنوشت.
بغض بادکردة یک شروع تازهست.
دست میذارم روی شونة سپیده
پامیشم
پا میذارم روی نفرینِ زمین
پا میذارم روی دست سرنوشت.
پا میذارم زیر خط راهآهن
روی خط ممتد فقر.
پا میذارم تُو حیاط تیرهبختی
میگذرم از هر اتاقی...
زخم پوست چوبیِ در
مشت بادکردة دیوار
طعم صبح انفجاره
که رو آجرای سقفش
روی پلهیی که از پشت بوم خونة ما
رفته تا عرش خدا
اسم ایران روی «دار» ه... روی «دار» ه... روی «دار» ه...
روزا تُو چشمای من بسته میشن
راهها از پاهای من خسته میشن
پا میذارم روی سایه
روی لکههای این شب
روی میراث سکوت و
آخرِ دنیای این شب.
روی خط ممتد فقر.
پا میذارم تُو حیاط تیرهبختی
میگذرم از هر اتاقی...
زخم پوست چوبیِ در
مشت بادکردة دیوار
طعم صبح انفجاره
که رو آجرای سقفش
روی پلهیی که از پشت بوم خونة ما
رفته تا عرش خدا
اسم ایران روی «دار» ه... روی «دار» ه... روی «دار» ه...
روزا تُو چشمای من بسته میشن
راهها از پاهای من خسته میشن
پا میذارم روی سایه
روی لکههای این شب
روی میراث سکوت و
آخرِ دنیای این شب.
پا میذارم روی قانون «نباید»
پا میذارم روی قانون «نمیشه»
روی تاریخ سراسر نابرابر
روی این شبِ سیاه کینهگستر.
پا میذارم روی قانون «نمیشه»
روی تاریخ سراسر نابرابر
روی این شبِ سیاه کینهگستر.
چشمامو تُو آینه سانسور میکنن
فکرامو تُو رؤیاهام کور میکنن.
من یه کشورم، یه ملت
زیر چکمههای قانون جنایت.
یه مسافر توی قصههای تکرار
خونه بنبست
کوچه بنبست...
شهرهای بادکرده
فکر صبح انفجارن...
فکرامو تُو رؤیاهام کور میکنن.
من یه کشورم، یه ملت
زیر چکمههای قانون جنایت.
یه مسافر توی قصههای تکرار
خونه بنبست
کوچه بنبست...
شهرهای بادکرده
فکر صبح انفجارن...
اگه قانون شماست این
من به قانون شما تن نمیدم.
بانگ آزادی، هلا و داد من
های و هوی نعرهام، هیهات من
بوسه بر شمشیر ایران میزنم
دل به شیر و دل به خورشیدش میدم...
من به قانون شما تن نمیدم.
بانگ آزادی، هلا و داد من
های و هوی نعرهام، هیهات من
بوسه بر شمشیر ایران میزنم
دل به شیر و دل به خورشیدش میدم...
پا میذارم روی قانون «نباید»
پا میذارم روی قانون «نمیشه»
روی تاریخ سراسر نابرابر
روی این شبِ سیاه کینهگستر.
س.ع.نسیم.
پا میذارم روی قانون «نمیشه»
روی تاریخ سراسر نابرابر
روی این شبِ سیاه کینهگستر.
س.ع.نسیم.