در ستایش غلامرضا خسروی
***
***
در شب ـ گوریِ چُنین
رازهای سرزمین تو
قصیدههای مکرر آزادی
و ادراک آدمیزادیات
بـنبست جلاد و
کشتنت
شاباش شب ـ سوریِ ابلیس.
رازهای سرزمین تو
قصیدههای مکرر آزادی
و ادراک آدمیزادیات
بـنبست جلاد و
کشتنت
شاباش شب ـ سوریِ ابلیس.
حسرت ستارهیی نبردن
شب ـ ساریِ جهان را تسخر زدن
و تعلق ناگزیر را
در خویش کشتن
تا خورشیدپارههای پگاهان
پرواز روشنا را
در دایرهٴ نگاهت
مشق کنند
و آزادی
عظیمترین حادثه باشد...
ــ سرود ستایش تو
قصیده مکرر آزادیست...
شب ـ ساریِ جهان را تسخر زدن
و تعلق ناگزیر را
در خویش کشتن
تا خورشیدپارههای پگاهان
پرواز روشنا را
در دایرهٴ نگاهت
مشق کنند
و آزادی
عظیمترین حادثه باشد...
ــ سرود ستایش تو
قصیده مکرر آزادیست...
در میهنی که سرود عشق
خواهر توأم مرگ و
ترانهٴ بامدادان اعدامی،
تعبیر عشق را
دیگرگونه عاشقی باید
تا واژههای سرگردان
در رستاخیز بلوغشان
فرود آیند...
خواهر توأم مرگ و
ترانهٴ بامدادان اعدامی،
تعبیر عشق را
دیگرگونه عاشقی باید
تا واژههای سرگردان
در رستاخیز بلوغشان
فرود آیند...
رؤیاهایت
آینههای سرزمین توأند
تا از تو ابدیتی بسازند.
رؤیاهایت را دوست دارم
آنسان دوستت دارم
که زمین
خورشید را
چشمه
ماه را
برگ
نور را
و خواهرم
آزادی را
و دوست داشتن،
انسان را...
آینههای سرزمین توأند
تا از تو ابدیتی بسازند.
رؤیاهایت را دوست دارم
آنسان دوستت دارم
که زمین
خورشید را
چشمه
ماه را
برگ
نور را
و خواهرم
آزادی را
و دوست داشتن،
انسان را...
رستاخیر میهنت را
رؤیاهایت گُـل میدهند
تا آزادی
عظیمترین حادثه باشد...
ـ سرود ستایش تو
قصیدهیی
مکرر بر کتیبههای سرزمینت...
رؤیاهایت گُـل میدهند
تا آزادی
عظیمترین حادثه باشد...
ـ سرود ستایش تو
قصیدهیی
مکرر بر کتیبههای سرزمینت...
س.ع.نسیم