برای حنیف امامی
(پرتاب گلسرخی در آغوش آزادی)
همیشه دلتنگ آرزوهایت میمانم...
همیشه در چشمهایت
خانهیی برای وطنم میسازم...
در عصری که عقربههای ساعت دیواری
بر مدار مرگ خورشیدها میچرخند
همهٴ هستیات را کنارت چیدی...
و با ردایی از توفان
«جان شیفته» را عاشقانه زندگی کردی.
بردگان شبسار
با خورشیدهای نهان در سینهات چه میکنند؟
بردگان زنجیر
با عقابان نگاهت چه میکنند؟
***
برای اشکهایمان
دنبال ابرها نمیگردیم
برای گریههایمان
کلمه نمیخواهیم...
ـ سالها با اضطراب گنجشکها
روی ترکههای نازک
پـر زدهایم... ـ.
پـر زدهایم... ـ.
س. ع. نسیم