بیاد شهیدان ده شهریور در کهکشان زهره
در سالگرد شهادتشان
در سالگرد شهادتشان
درعمق چشم و چهرهی پنجاه و دو شهید
چشمِ کسی، قسم! بجز از زندگی ندید
چشمِ کسی، قسم! بجز از زندگی ندید
آیا کسی بدیده و احساس کرده است
که رفته ناصر و حسن و یاسر و سعید؟
که رفته ناصر و حسن و یاسر و سعید؟
کی گفته رفته؟ من که به چشمم همیشه هست
چشمان آهوانهی صد عاشق رشید
چشمان آهوانهی صد عاشق رشید
دل خندههای شاد و گرم حسین و مجید را
هر روز گوش من به گوش ِخودش خوب میشنید
هر روز گوش من به گوش ِخودش خوب میشنید
یک نخل سبز توی باغ به یادِ علیرضاست
از صبح روز شاد فتح، بمن من میدهد نوید
از صبح روز شاد فتح، بمن من میدهد نوید
یادش بهخیر، یاد هادی نخجیری و رحیم
یادحسینِ اصفهانی و کاک حیدر و رشید
یادحسینِ اصفهانی و کاک حیدر و رشید
احمدْ وشاق و شجاع و، قباد سعیدپور
کرمانیان و میرزایی و سلطانی شهید
کرمانیان و میرزایی و سلطانی شهید
دریای کینه میشوم، به تلاطم این خبر
«شش خواهرم اسیر و، شش خواهرم شهید!»
«شش خواهرم اسیر و، شش خواهرم شهید!»
وجدان من، مدام، سرزنشم میکند: چرا
کآن خنجر خیانت، در پشت ما خلید؟
کآن خنجر خیانت، در پشت ما خلید؟
بعد از شما آهای آی شهیدان زهره وش
من ماندهام، شهاب وار، چه داغ و چه پر امید
من ماندهام، شهاب وار، چه داغ و چه پر امید
تا بَرکًنم، ز خشت، خشت نظام ستمگران
تا بگسلم ز بند، بند ددان بد پلید
تا بگسلم ز بند، بند ددان بد پلید
از سهم فاجعه، که بر من کوچک، چنین گذشت
بنگر ببین به کاروان فدامان چهها رسید
بنگر ببین به کاروان فدامان چهها رسید
از حامد.