تقدیم به صدای لرزان سهیل عربی و واژگان حسینی وصیت نامه اش
در یک قدمی مرگ ایستاده ام!
اما ایمانم
از آنسوی پل پیروزی فریاد میزند:
بیایید که
سرزمینم
از پیشانیهای ریاکار آزاد شده است
نه! هرگز
برای هیچ چیز پشیمان نبودم
شادیهای ایستادن
از وجودم آتشفشان میکرد
و امروز این فریاد ایمان من است که:
نسترنم
باور کن
دست در دست روژانای من
خواهی آمد
دست در دست ملتی
که پرچم مرگ دیکتاتور را تکان میدهد
و بر گور من
ترانهی پشیمان نیستم را
می خواند:
پشیمان نیستم چون شک ندارم
که عشقم حقترین فریاد هستی ست
نیفتادم به زانو پیش دجال
که ننگینتر ازین در دو جهان نیست
یقین دارم که میآیید روزی
به دستان، پرچم پیروزی عشق
یقین دارم که میخندید روزی
چو گل از شادی بهروزی عشق
در یک قدمی مرگ ایستاده ام!
اما ایمانم
از آنسوی پل پیروزی فریاد میزند:
بیایید که
سرزمینم
از پیشانیهای ریاکار آزاد شده است
نه! هرگز
برای هیچ چیز پشیمان نبودم
شادیهای ایستادن
از وجودم آتشفشان میکرد
و امروز این فریاد ایمان من است که:
نسترنم
باور کن
دست در دست روژانای من
خواهی آمد
دست در دست ملتی
که پرچم مرگ دیکتاتور را تکان میدهد
و بر گور من
ترانهی پشیمان نیستم را
می خواند:
پشیمان نیستم چون شک ندارم
که عشقم حقترین فریاد هستی ست
نیفتادم به زانو پیش دجال
که ننگینتر ازین در دو جهان نیست
یقین دارم که میآیید روزی
به دستان، پرچم پیروزی عشق
یقین دارم که میخندید روزی
چو گل از شادی بهروزی عشق
م. شوق