جهان! بشنو مرا، من خلق خون افشان ایرانم
سخن از بود و ممکن هاست، ناممکن نمیدانم
من ای دنیا! صدای زخمی یک میهن سرخم
من از دردی نهان در استخوانها چامه میخوانم
صدای من، صدای مادران در پشت زندانهاست
من آواز هزاران - خفته در خون - قلب زندانم
شرف را، جامهیی از پرچم خاکم به بر دارم
مرا بنیوش! در قلب تو من فریاد وجدانم
من آن مشت گره کرده به یاد بهمن پارم
جهان! بشنو مرا، من بغض تندرفام توفانم
من و تسلیم و سرسودن به پای چکمهها، هیهات!
به گاه رزم، در میدان، من آن شیر خروشانم
منم آن که به زیر آورد، تاج سلطنت از عرش
مصاف شیخکان را من کنون راهی به میدانم
من از بابک نشان دارم؛ دوصد ستارخان دارم؛
هزاران قهرمان دارم، من آخر خلق ایرانم
نمرده خون «بهمن»، در رگان آتشین من
من آن بودم؛ من آن هستم، کنون تا هرزمان ، آنم
ع. طارق.
سخن از بود و ممکن هاست، ناممکن نمیدانم
من ای دنیا! صدای زخمی یک میهن سرخم
من از دردی نهان در استخوانها چامه میخوانم
صدای من، صدای مادران در پشت زندانهاست
من آواز هزاران - خفته در خون - قلب زندانم
شرف را، جامهیی از پرچم خاکم به بر دارم
مرا بنیوش! در قلب تو من فریاد وجدانم
من آن مشت گره کرده به یاد بهمن پارم
جهان! بشنو مرا، من بغض تندرفام توفانم
من و تسلیم و سرسودن به پای چکمهها، هیهات!
به گاه رزم، در میدان، من آن شیر خروشانم
منم آن که به زیر آورد، تاج سلطنت از عرش
مصاف شیخکان را من کنون راهی به میدانم
من از بابک نشان دارم؛ دوصد ستارخان دارم؛
هزاران قهرمان دارم، من آخر خلق ایرانم
نمرده خون «بهمن»، در رگان آتشین من
من آن بودم؛ من آن هستم، کنون تا هرزمان ، آنم
ع. طارق.