بیآمد «حضرت آقا» به میدان
ذلیل و داغدار و درب و داغان
قُرُق شد شهر تا عظما بیاید
ز بیت عنکبوتی تا خیابان
دوباره گرم شد بازار «ساندیس»
اتوبوسهای مجانی فراوان
همه اهل ولایت جمع گشتند
سپاهی دولتی شیخان غلامان
مکدّر بود از این دیماه غمبار
هلاک «حاج قاسم» ضدانسان
در «عمق راهبردی» لنگه او
نخواهد یافت در بین شریران
غمش تازه شد و جیغش درآمد
در آتش دید تصویرش نمایان
طرف در دوزخ و عکسش در آتش
و یا در زیر پای پایکوبان
خروش مرگ بر عظما چو بشنید
از آن شد «رهبر قاتل» هراسان
برای آن هواپیمای خونبار
که ساقط شد به دست پاسداران
زبانش لال بود از اینکه پوزش
ز ملت خواهد و از داغداران
ز بس ایشان رئوف و عاطفی بود
صد و هفتاد و شش تن نزد ایشان
مهم چون نعش حاج قاسم نبودند
که ریزد قطره اشکی از دو چشمان
نگفت از مردمی کاندر گل و لای
گرفتارند اندر سیل و باران
فقط آمد برای یاوهگویی
برای امتی گریان و نالان
به گرداب فنا گفتار «آقا»
اراجیف است و حرف مفت و هذیان
گودرز – دی ۹۸