چند روز دگر آن شیخ دگر میآید
یک تبهکارتر ضدبشر میآید
رفت شیاد بنفش، روبه عمامه سفید
شیخ جلاد سیه بسته به سر میآید
تا شود صاحب کرسیِ ریاست جمهور
دراکولاصفت از عصر حجر میآید
بعد از این، دولت مربوطهٔ حزباللهی
آن که عظما از آن داده خبر میآید
آن که فهمش ز مدیریت و از کابینه
شش کلاس کمتر از اندازهٔ خر میآید
از میان همه اوباش که گِرد «آقا» ست
یک سیهکارِ سیهنامهتر میآید
حرفهاش داغ و درفش است و برپایی دار
صاحب مسند کشتار بشر میآید
مملکت داری از او هیچ نخواهد عظما
بهر انجام امورات دگر میآید
حلقه و چوبهٔ دار همره نامش باشد
ننگ بر این نام ز هر کوی و گذر میآید
اینکه «آًقا» شده محتاج چنین جلادی
خود گواهی است که طوفان و خطر میآید
ترس ایشان نشود چاره از این اقدامش
عهد او سر شده دوران دگر میآید
«هیئت مرگی» رسوا نخورد «گندم ری»
سیل غرنده ز هر کوی و گذر میآید
زود باشد که به خاکش بکشاند ملت
روز آزادی و شادی و ظفر میآید
گودرز – تیر ۱۴۰۰