دوران هشت سالهٔ دولت تدبیر و امید در حالی به پایان رسید که تکلیف مسائل اساسی و حیاتی مردم ما هنوز در پردهٔ ابهام قرار دارد. مبادا اشتباه فکر کنید و ذهنتان به جاهای باریک برود!
منظورم اصلاً وضعیت زندگی مردم و یا حتی حقوق اولیه زندگی نیست. اینها که جز نان شب مسؤلان نظام ماست. یا اینکه مبادا فکر کنید که نظام به اینها فکر نکرده است. نه! اصلاً و ابدا! دغدغهٔ صبح تا شب مسؤلان مملکتی و دولتی و نیمه دولتی، در این چهل سال، این بوده که حقوقهای معوقه کارگران را بدهند نفت را به سر سفرهٔ مردم فقیر برسانند! مدام به این فکر میکردند که از دماغ کسی خون نیاید و مثل مردم ینگهٔ دنیا اقتصادمان مثل لوبیای سحرآمیز رشد کند، ریال افت نکند مردم فقیر کلیه نفروشند و خلاصه مسؤلان محترم به این فکر بودند که چگونه میشود خط فقر را با مداد پاککن پاک کنند. همه چیز را ارزان کنند و مردم ما چند صباح عمر خودشان در ناز و نعمت زندگی کنند و کسی از مملکت عزیزمون فرار و مهاجرت نکند. و البته برای مستمعین عزیز واضح و مبرهن است که اگر این دولت نشد دولت بعدی و اگر این دولت نتوانست دولتهای بعدی و بعد دولت بعدی. خوب این از برکات نظام ماست که هیچ مسؤلیتی روی زمین نمیماند و هر دولتی مسئولیت خودش را به دولت بعدی میسپارد تا مبادا مبادا این حقوق اساسی و حیاتی مردم فراموش شود!
مثلا همین محسن رضایی که البته انتخاب نشد ولی با نیت پاک به صحنه آمده بود و وعدههای خوبی هم به مردم داده بود. میگفت ۴۵۰هزار تومان یارانه میدهد و شغل خانهداری برقرار میکند (که البته اینجا نگفت برای مردان و یا زنان). و خلاصهاش اینکه سینه سپر کرده تا به مردم آسیبی نرسد. بعد هم با وجود اینکه دولتش مستعجل بود اما مسؤلیتش روی زمین و هوا نماند. دربست برنامههایش را تحویل رئیسی داد!
از این حس مسئولیت در این نظام به وفور ریخته؛
همین رشته را بگیرید تا بگویم از صحن امروز شورای شهر؛
در خبرها آمده بود که در جلسه شورای شهر تهران در مورد تغییر نام دو خیابان به نام آناهیتا و آزیتا در تهران جنگوجدال شده بود. یکی گفته که ۵۰درصد جمعیت تهران را زنان تشکیل میدهند و باید با نامگذاری خیابان به نام زنان به آنها احترام گذاشت. آن یکی گفت: جانم! اسم آناهیتا و آزیتا اسم عام هستند و هیچ اشکالی ندارد و اینها از اسامی ربالنوع هستند!
این وسط محمد جواد حق شناس با شکوه و گلایه گفت: ما برای این نامگذاری حوزهٔ زنان، هزینه دادهایم! و پای سید رضا حسینی نویسنده و مترجم ایرانی را وسط کشیده که خیلی قدرنشناس هستید! «سیدرضا حسینی که از افتخارات بزرگ روزگار ما بوده ۳۵سال در کوچه آزیتا زندگی کرده است! (واقعاً قدر شناسی تا کجا؟! یعنی با همین یک جمله، هم قدر و شأن سید رضا حسینی را به جای آورده و هم مقام زن را به اعلی علیین رسانید.)
باز هم گوش کنید:
یکی دیگر از این بیکارالدولهها خونش به جوش آمد و وسط نشست اصحاب نامگذار گفت که اگر برای زنان شورا آنقدر این موضوع حیثیتی است بگویید چرا وقتی ما اسم بیبیمریم بختیاری را آوردیم رأی نیاوردند!
خلاصه از اون طرف میز یکی دیگه داد زد که اسم ابن سینا ۴۰بار تکرار شده اما اسم نسترن نه! و برای اینکه عملکرد شورای شهر را به رخ بکشد گفت: تاکنون چندین اسم برای نامگذاری خیابانها بر اساس نام زنان مشهور و ادیب پیشنهاد! شده است (فقط در حد پیشنهاد).
اینها همان مسائل حیاتی و اساسی مردم ماست که عرض کردم. یعنی اگر مردم نان شب ندارند بخورند اشکال ندارد دست کم اسم خیابان آنها آزیتا و یا رزیتاست. اگر مردم ما حقوق نمیگیرند میدانند که اسم کوچهشان مرد نیست. اگر مردم فقیر سر گرسنه در بالین میگذارند و میخوابند میدانند که حق زن در جمهوری اسلامی بهخوبی ادا شده است. اگر کسی بیمار شد آرزویش این است در بیمارستان «نجمیه» بستری شود. اگر کسی از هنرمندان این مملکت، شناخته شده نیستند ولی مطمئن هستند و میدانند بالاخره بعد از مرگشان خواهند گفت که فلان هنرمند عزیزالشأن کشورمان در فلان خیابانی زندگی میکرد که اسم آن یک زن بود.
این یک نمونه از ارجگذاری مقام زن در نظام ولایی ماست که یک سری از مسؤلان حکومتی پول میگیرند و زیر کولر به صرف شیرینی و ناهار و شربت مالیاتهای همین مردم تصمیم میگیرند تا در مورد اسم یک خیابان که زن باشد یا مرد به بحث و جدل بنشینند.
اینها از مسائل حیاتی و اساسی مملکت است و ما عنایت نداریم.
اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی
میرزا بشیر
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است