اندیشههای آبی من را سیاه کرد
آن زن که در پی پسرش آه.. . آه کرد
شعرم ز ماه کنده شد و مثل ابر ریخت
و سوز گریه-واژهٔ من سر به چاه کرد
دل رو به جادهٔ گل و بلبل روانه شد
سیلی مهیب فاجعه را سد راه کرد
سر از زبالهدان به در آورد مرد و گفت
هر کس که شعر عشق نویسد، گناه کرد
خوکی که محفل ادبی میکند به پا
با پوزه، کل دکلمهها را تباه کرد
آن شاعری که دْر دری را کثیف کرد
از گند گاو چاله دهان تف به ماه کرد
اندیشههای آبی من! شعر شور و شوق!
کی باز میشود به سوی تو کفش و کلاه کرد؟
م. شوق