وزیری پاره کرده بند و افسار
به افلاس ولایت کرده اقرار
همان کو شغل او مالهکشی بود
«علاج» جرم، با توجیه و انکار
رفیقِ سالیانِ «حاج قاسم»
به هر جرم و جنایت یار و همکار
یکی با بمب و موشک حرف میزد
یکی میکرد راهش صاف و هموار
کنون این دیپلمات کار کشته
شده افشاگر اعمال آن یار
بگوید خاطرات و رازهایی
ز اقدامات آن شخص تبهکار
بگفتا فرصت «دیپلماسی» را
هزینه کرده در «میدانِ» اشرار
هواپیمای «ایران ایر»، موشک
به سوریه روان میکرده هر بار
خودش را ظاهراً تطهیر میکرد
لگد میزد ولی بر گور سردار
در ایامی که «آقا» قصد دارد
نظامش را کند یک پایه، ناچار
خروس بیمحل گشته وزیرش
تفرق با تشتت را زند جار
دهان بگشوده گوید حرفهایی
شده از شیخ و اربابش طلبکار
چرا مالهکش بیت ولایت
زبانش بازگشته آخر کار
نبشناسد دگر سگ صاحبش را
در این دزد خانه و مکّاره بازار
نظام و رأس مفلوک ولایت
ز ارکانش دگر در رفته زهوار
قیام و شورش و خشمی مقدس
خروش و آتشی سخت و شرر بار
براندازد ز بن با سرفرازی
نظام و هستی شیخ تبهکار
گودرز ـ اردیبهشت ۱۴۰۰