گفت عظما دولتی باید بگردد مستقر
تا کند ما را از این بنبست مرگآور به در
دولت مؤمن به بنیاد ولایت لازم است
چونکه بد جوری کنیم احساس آشوب و خطر
کرد برپا دولت مطلوب «حزباللهی» اش
وصف این دولت نشاید کرد در این مختصر
آیتالله دکتری با شش کلاس زورکی
رأس این دولت نشسته خنگ و بیغ و بیاثر
آنچه باید گفت از اوضاع و احوال «رئیس»
شهرتش جلاد باشد مکتبش ضدبشر
بس که می باشد مشعشع پوشه و پیشینهاش
خارج از ایران ندارد جرأت و گشت و سفر
نوچهٔ شیطان بشد محروم از گشت و گذار
گشت کوتاه از تریبونهای عالم دست خر
دولتی که «حضرت آقا» به آن دل بسته است
کشتیاش در گل نشسته خاک میریزد به سر
راهحل مشکلات باید نباید گفتن است
ذکر ایشالله ماشالله به ز هر کار دگر
گفت یک میلیون بسازم خانه اندر طول سال
آن که باور کرد دارد چون جنابش مغز خر
گفت ارزان میشود ارزاق و اجناس بعد از این
وعدهدرمانی ندارد سالها دیگر اثر
گر نداند هیچ از کار و امور مملکت
در عوض در گفتن پرتوپلا دارد هنر
آنچه را در چنته دارد این رئیس نوظهور
خبرگی در دار و اعدام و جنایات دگر
گفت یک ایرانی آزاده به شیخ نابکار
منتظر میباش بهر شورشی توفندهتر
بیت عظمای ولایت دولت و کابینهاش
جملگی در آتشی عصیان و خشمی پر شرر
گودرز – مهر ۴۰۰