728 x 90

«زندگی کردن با شعر»

زیبایی کودکانه
زیبایی کودکانه

می‌پرسید

از کجا می‌آید شعر؟

من

شعری از آینه‌ها می‌گیرم

شعری از نور که می‌تابد بر من

شعری از باد که در باران می‌رقصد

شعری از جمله‌ٔ ژرفی

که سرک می‌کشد از لای کتاب

و مرا می‌خواند

شوقی از شیطنت ذوق حباب

زیر فوارهٔ آب

این چنین

زندگانی با شعر

دنیایی دارد

اگر احساس خودت را

با دنیا تقسیم کنی

اگر آنطور که در کودکی خود بودی

پاک باشی

و به وجدان زیبای خودت خنجر نزنی

و شعرم

اینچنین زندگی‌ام را

شادمان می‌سازد

بهترین دوست من شعر من است

بی‌صدا می‌آید

از سر لحظه‌ٔ لبخند شما

از ته دره‌ٔ یک فهم عمیق

آب می‌پاشد

بر اوقاتم

دستمالی

می‌کشد بر مردمک چشمانم

برق می‌اندازد حس مرا

و من از بس محتاجم

بارها قلب خودم را دعوا کردم

که چرا بد شده‌ای

لایق دوستی شعر نخواهم بود

اگر از خودخواهی

چیزی داشته باشی در خود

اگر از انسان بودن

اگر از عشق به مردم

اگر از هر چه که خوب

دور سازی خود را

این چنین است که شعر

با من مانده‌ست

دوستی،

در همهٔ آینه‌ها

دوستی،

در سر هر کوچه‌ٔ لبخند شما.

شکر باید بکنم.

م. شوق

۱۷مرداد۹۹

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4a196b74-f4b2-44f3-adb0-b749410192b5"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات