سام علیکم جناب فرمانده
هیچ دیگر جنایتی مانده؟
خوب آنجا نشستهای ساکت
میکشی هر کسی به جا مانده
بی خیالی که خون این مردم
قالی زیر پات پوسانده
بی خیالی چه فحشها ملت
بر علیه تو تو بر زبان رانده
فکر کردی که این سپاه و بسیج
خیزش و خشم خلق خوابانده؟
خوش خیالی که ما درست کردیم
یک ترانهٔ سلام فرمانده
نشنیدی که در همین آهنگ
خلق چه فحشها نتپانده
هیچ دانی که هر کسی هر جا
جد و آبات را چه چیزخوانده؟
فک ما را میآورند پایین
پوز ما را که خلق کوبانده
فحش میجوشد از دهان همه
عین قوری و توش جوشانده
این چه جور مملکت نگهداریست
ای جناب فقیه وامانده
خون بریزیم تا به کی حاجی؟
عاقبت هم شویم تارانده
پاشو جمع کن که ما همه رفتیم
در کجا شیخ بوده فرمانده
زت زیاد روزهای آخر ماست
خر بود هر که با تو جامانده
م. شوق