728 x 90

سلام فروغ

فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد

سلام فروغ
 

 

کلامی با فروغ

در سالگرد رفتنش و با یادآوری نویدش که گفت: «کسی می‌آید»

 

 

 

کسی آمد

بعد از نوید تو

که خواب یک ستاره‌ی قرمز دیدی

کسی که مثل هیچ کسی نبود

کسی که مثل پدر نبود

و مثل انسی نبود

و مثل مادر نبود

و مثل یحیی نبود

و مثل هیچ کسی در این وطن نبود

و صورتش را

از بس در انتظار کسی بودیم

در ماه یافتیم

کسی که گیسهای دختر سیدجواد را کشید

و تمام جنسهای مغازه‌ی سید جواد را برداشت

و لامپ الله را که سبز بود مثل سحر سبز بود، شکست

و چارچرخه‌ی یحیی را با هندوانه‌ها و خربزه‌ها چپه کرد

و در میانه‌ی میدان محمدیه جرثقیل آورد

و یحیی را با چوب در آستین چرخاند

و آخ...... فروغ

که دور میدان چرخیدن چه تلخ شد

و روی پشت‌بام خوابیدن

و باغ ملی رفتن چه هولناک شد

و مزه‌ی پپسی چه شور

و سینمای فردین.... آه....  فردین گریخت

و ما از خوابی که که دیده بودی پشیمان شدیم

و مردم

تمام محله‌هایشان کشتارگاه شد

 و خاک باغچه‌هایشان خونی شد

و تخت کفش هاشان خونی شد

و پنجره‌ها را بستند

و هیچ کس دیگر نخواست که خواب ببیند

خواب کسی که دست‌بند می زند

و به زندان می اندازد

و روز به روز از ناودانها بالا می‌رود

و در شب آتش‌بازی جنگ بپا می‌کند

و سفره‌ها را خالی می‌کند

و نان را از دهان کودکان می‌رباید

و پپسی را بر سرشان می شکند

و شربت سیاه سرفه را گران می‌کند

و روز اسم نویسی.... کودکان را برای کارمی‌فرستد

و نمره‌ی مریضخانه را... به یک میلیون تومان می‌فروشد

و درختهای دختر سید جواد را از بیخ می‌کند

و سهم ما را هم می‌رباید

و من نمی‌خواهم دیگر کسی خواب ببیند

فروغ.... فروغ جان...

بگو کسی بیاید

که دلش با ما باشد

و برای ما جنگیده باشد

و برای ما بمیرد

و برای ما بالای دار رفته باشد

و هیچ برای خودش نخواسته باشد

و کاری به زندگی ما نداشته باشد

و تعریف آزادی و انسان را خوب خوب بداند

و از خودش تعریفی برای آن در نیاورد.

م. شوق

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/d6dd5a9d-dc96-4f47-b716-a51c6b7f0229"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات