جمعهها خونین بودند خونین تر شدند
شنبهها غمگین شدند
یکشنبهها از مرزها فرار کردند
سلام چهارشنبه
سلام لر بیطمع نیست
دوشنبهها زیر هوای پر از ریزگرد و آلاینده خفه شدند
سلام چهارشنبه
سهشنبه ها...آخ... سهشنبهها از بس دار دیدند
خودشان را از بالای پل پایین انداختند
سلام چهار شنبه
پنجشنبهها را گشت ارشاد بهخاطر بدحجابی
و آلودگی صوتی
و هزار کوفت و زهر مار
گرفت و زد و برد
و دوباره رسیدیم به جمعه ها
که دوباره جمعهها خاموش شدیم
و آخوندها جمعهها نعره زدند
و ما گوشهایمان را بستیم
و سازهایمان را در زیرزمینیها شکستند
سلام چهارشنبه
حالا امروز روز توست
سلام چهارشنبه
سلام آتش
به تو رسیدیم
به ترقههای تو
به جرقههای تو
می خواهیم بعد ازین
شنبهها برقصیم
یکشنبهها دور هم سر سفره بنشینیم و نان سر سفره باشد
و دوشنبهها دوست بداریم
و سهشنبهها خورشت بادمجان بخوریم
و چهارشنبهها بچههایمان را به مدرسه ببریم
و پنجشنبهها به تفریحگاه برویم
با ساندویچ و پپسی و خیار
و جمعهها شادی کنیم
بدون خاطرهی دار
سلام چهارشنبهسوری بیقرار
م. شوق