728 x 90

عشقی سخن می‌گفت

برای عشق مقاومت ایران به آزادی

عشقی سخن می‌گفت
عشقی سخن می‌گفت

این روزها عشقی سخن می‌گفت؛ دیدیدش؟

از یک وطن، با ما، به من می‌گفت؛ دیدیدش

مثل بهاری که طراوت را می‌افشاند

با دشت از بوی چمن می‌گفت؛ دیدیدش؟

من خوب خوب خوب در سیمای او دیدم

محبوبی از عاشق شدن می‌گفت؛ دیدیدش

از هر چه کار و بار دیگر را رها کردن

از موقع دیگر شدن می‌گفت؛ دیدیدش

می‌گفت شهر از کاسه‌ٔ صبرش شده لبریز

از اسب و روز تاختن می‌گفت؛ دیدیدش

بر در به دیوار وطن از کاشتن می‌خواند

از دوختن از بافتن از ساختن می‌گفت؛ دیدیدش

با هر کسی از هفت شهر عشق هجرت کرد

از بازگشتن، از شدن، از آمدن می‌گفت؛ دیدیدش

می‌گفت دیگر از زدن، از بردن و مردن

حرفی نگو!... از داشتن می‌گفت؛ دیدیدش

در این غزل جا نیست پس باید فشرده گفت:

عشقی ز عشق خویشتن می‌گفت؛ دیدیدش؟

م. شوق۳۱ تیر ۱۳۹۹

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/896e179a-1c80-4b7a-b379-292a68ee3428"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات