گفت: «آقا» قطع دست مفسدان
چارهٔ کار است اندر این زمان
چارهٔ آن شستن و تنظیف نیست
چارهاش تقطیع باشد بیامان
مفسدان در بیت و خارج از بیت او
زین کلام شیخ جمله شادمان
جملگی گفتند احسنت مرحبا
برجناب رهبر مستضعفان
حاکم و عظمای اهل عدل و داد
نیست هرگز لنگهاش در این جهان
زیرکی گفتا به این عالیجناب
ای فقیه و پیشوای مفسدان
حکم و فرمانت اگر اجرا شود
مشکلی پیش آید اینجا ناگهان
رسم اگر بر قطع دست مفسد است
می شوند بیدست یک جمع کلان
هم خودت بیدست میگردی نخست
هم تمام «بیت» و هم سرکردگان
مفسدان بیدست در رأس نظام
رهبر بیدست آنها هم، فلان
قاضیالقضات دزد سابقت
بود سردزد تمام سارقان
«مخزنالاسرار» خود سرباند بود
زیر دستش لشگر غارتگران
حال یک جلاد پیشانی سیاه
گشته سردمدار جنگ مفسدان
روزگاران غریبی است ای عزیز
خیل جلادان و جمع سارقان
گشتهاند از ترس ملت اینچنین
حق طلب، دلسوز مال مردمان
لیکن این بازی ضد مفسدی
نیست هرگز یک برون رفتی در آن
خشم و قهر ملتی غارت شده
شورشی گردد چنان آتشفشان
روز شورش، روز خیزش، انقلاب
روز پایان نظام مفسدان
گودرز – تیر ۹۹