به مجلس فراخوانده شد چون «ظریف»
ذلیل و سر افکنده خوار و خفیف
در اصطبل پر ازدحام وحوش
حسابی از ایشان کشیدند گوش
وحوشی که بودند کف بر دهان
ندادند بر سوژهٔ خود امان
وزیری زبون بود و جمع وحوش
به چنگال آنان به مانند موش
سخن گفت با وضع و حال نزار
تو گویی که در گل تپیده حمار
بگفتا در این جایگاه و مقام
فواید بسی داشتم در نظام
به من گفته «آقا» که «صادق» تویی
به مالهکشی شخص لایق تویی
جنایات ایشان چو گردد عیان
بپوشانم و سازم آن را نهان
وزیر و سخنگوی عظما منم
زبانش در اینجا و آنجا منم
چو بشنید این گفته را «سنگپا»
ز رو رفت و گفتا به او مرحبا
چنین گفت رندی در این گیر و دار
بیا و ببینید حال و نزار
«ظریف» دیپلمات ذلیل نظام
ولیِ فقیهِ علیل نظام
از آن دولت و رأس شیاد آن
قضاییه و شیخ جلاد آن
سپاه و بسیجی و مجلس همه
«همه با هم» هستند در واهمه
قیام است و شورش کابوسشان
سقوط است فرجام منحوسشان
گودرز – تیر ۹۹