- سلام. ممکنه بگین وزارت کار کجاست؟
- می خوای بری تظاهرات کنی؟ اونا که رفتن وزارت کار فکر کنم الآن رفتن جلو مجلس
- نه! می خوام برم به خود وزارت کار
- یعنی فکر میکنی کسی بهت کار میده؟
- نه! میخوام برم پسرعموم رو ببینم. اونجا کارمنده
- واقعا که! خجالت نمیکشه پسرعموت!؟ رفته تو وزارت کار استخدام شده؟
- آقا. بالاخره شما نشونی وزارت کار رو میدونین یا نه؟
- چرا نمیدونم؟ میدم! ببین آقا! از اینجا که میدون امام حسینه میری میری میرسی میرسی به سر یک خیابون.
- خوب! اگه از اون خیابون به سمت چپ بری میرسی به بهارستان. همونجا که هر روز تحصن و تجمعه و تظاهراته. شعاراش شاید به گوشت برسه.
- خوب آدرس وزارت رو بگو!
- منظورم اینه که از اونجا نمیری. چون ممکنه نیروی انتظامی بزنتت
- خوب خیلی ممنون که به فکر کتک نخوردن من هستی. بعدش رو بگو
- بعد میری میری میرسی به یک خیابون دیگه. اونجام به سمت چپ نمیری. اگه بری میرسی به تحصن غارت شدههای بورس. اونجا سر خیابون سعدیه. .
- باشه! از اونجام نمیرم
- بارک الله. از اونجام نمیری. چون ممکنه سوار ون کننت و ببرن زندان.
- خوب بعد
- بعد صاف صاف میری میری تا میرسی به یک تحصن دیگه. ترافیک هم هست تمام پیادهروها پر مالباختههان.
- بابامن دنبال تظاهرات نیستم!
- میدونم میخوام بگم از اونجام تند رد میشی. من خوبیت رو می خوام که کتک نخوری. اونجا که گفتم میدون فردوسیه
- فهمیدم!... . وزارت کار کجاست؟
- به وزارت کار هم میرسم. از تظاهرات مالباختهها میری میری میرسی به تظاهرات کارمندا. اونجا چارراه مصدقه.
- هنوز نمیرسم به وزارت کار... . ؟!
- نه بابا. صبر داشته باش.
- بعدش اونجا وانمیایستی. میری میری میرسی به یک جایی که هیچ تظاهراتی نمیذارن کسی بکنه. پر پاسداره.
- سمت چپ؟
- آره. هم سمت چپ هم سمت راست هم پشت خیابونا. یعنی از سر خیابون سمت چپش تا تهش رو گرفتن. اونجا مرکز نخست وزیریه.
- اونجا هم کتک میزنن؟
- اگه تند نری. یا نگاه نگاههای چپ بکنی شاید با تیر بزننت
- خوب ممنون از اونجا کجا برم. تو رو خدا زودتر برس به وزارت کار
- بعد میری میری میرسی به تحصن دخترای دانشجو. اونجا دانشگاهه
- قربونت یک کم زودتر بگو دیرم میشه. بعدش؟
- بعد میری میری میرسی به تظاهرات نونواها و بیکارا. اونجا میدون انقلابه.
- خوب از اونجام نه به سمت چپ نه به سمت راست نمیپیچم؟
- نه! اگه به راست بری میرسی به تظاهرات معلما و استادا و فارغالتحصیلای بیکار. که خیابون کارگره.
- خوب چرا میان تو خیابون کارگر تظاهرات میکنن.
- نمدنم. آخه خیلیهاشون مجبور میشن کارگری کنند.
- خب! وزارت کار چی شد؟
- صبر کن دیگه داریم میرسیم.
- از اونجا هم میری میری میرسی به یک تظاهرات و تحصن بزرگ بزرگ. اونا بازنشستههان. اونجا تأمین اجتماعی و بیمه است.
- از اونجام تند رد میشم. که کتک نخورم. باشه. بعد؟
- بعد میری میری میرسی به یک مسجد بزرگ که سمت راسته. مواظب باش اونجا بسیجیا مسجد رو گرفتن کردن پاسدار خونه. جلوش پر موتورسوار بسیجیه که ممکنه فکر کنن از تظاهرات مالباختهها میای. همونجا بزننت. چون اونا قبل از متوقف کردن بهت شلیک میکنن.
- بعد ش بالاخره؟ میرسم به وزارت کار!
- آره بعدش میری میری میرسی به بزرگترین تجمع که مال کارگرایه. اونجا وزارت کاره. باید از اونجا هم خیلی سریع رد بشی. چون خیلی خطرناکه. اونا هیچی برای از دست دادن ندارن. بنابراین خیلی خشمگینن. بنابراین نیروی ضدشورش اونجا ممکنه باشه. اگه وایسی جونت رو از دست شاید بدی
- بابا من میخواستم به همین وزارت کار برم. اگه به نیروی ضدشورش بگم که پسرعموم توی وزارت کار هست بازم میزنن؟
- نه! نیروی ضدشورش نمیزنه. اما اون کارگرا که میشنون که تو پسر عموت توی وزارت کار کار میکنه. اونا میزننت لت و پارت میکنند
- پس چکار کنم؟من می خواستم به وزارت کار برم
- به نظر م یک کار بکنی خیلی بهتره...
- چکار؟
- همیجور بری بری تا برسی به میدون آزادی.
- اونجا جمعیت تظاهراتی نیست؟
- اووه. اونجا پر از جمعیته. شاید اگه جلوی اون جمعیت همونجا وایسی اون کارگرا بریزن توی وزارت کار همه رو بیرون بکشن بزنن. بعد تو پسرعموت رو ببینی.
از. م. شوق