برای رفع تحریمات و بحران
که می باشد نظام درگیر با آن
ظریف بینوا یک نکتهای گفت
کلام و مطلب ناپختهای گفت
برایش باعث درد و بلا شد
به مثل چوب هر دو سر طلا شد
نبود از معنی حرفش خبردار
که باشد یک لگد بر گور «سردار»
به فن شیوهای دیپلماسی
گدایی کرد با لحن سیاسی
ز بس گفتار و پندارش ظریف است
لبش خندان و احساسش لطیف است
دلش خواهان دیدار «ترامپ» است
خوش و بش با جناب «مایک پامپ... » است
ز بخت بد از آنجا رانده گردید
« نه مرسی! » را شنید، درمانده گردید
رئیس دیپلماسیِ ولایی
فضاحت شد برایش این گدایی
جناح غالب او را خوار کردند
پشیمانش از این گفتار کردند
وزیر بینوای توسری خور
که در مالهکشی دارد تبحر
بشد مغضوب درگاه ولایت
ذلیل و خوار اندر این حکایت
به سوی انقباض بیتوقف
نصیبش گشت طعن و لعنت و تف
گودرز – بهمن ۹۸