«تور» «حاج قاسم» به پایانش رسید
مردهچرخانی کسی اینسان ندید
آنچه را آورده بودند از عراق
بهر تبلیغات تابوتش مفید
بس که چرخاندند آن تابوت را
کارناوالی بود انصافاً جدید
شیون و زاری «اُمت» بهر او
مرگ را از بهر تعدادی خرید
ابتدا «سردار» در گورش نرفت
بود ایشان تا لب گورش مفید
برد با خود آن جناب هشتاد کس
تا بسازد بهر «آقایش» «شهید»
عاقبت نعش پلیدش دفن شد
رفت پیش خولی و شمر و یزید
حذف شد سرکرده مرگ و ترور
صد مصیبت بهر اربابش خرید
پاسدار حاج قاسمش معدوم شد
خواب راحت از دو چشمانش پرید
جسم و روح ناقص و آشفتهاش
خیری از سردار خونخوارش ندید
گودرز